کریدور داوود؛ برای بازتعریف ژئوپلیتیک منطقه
کریدور داوود؛ برای بازتعریف ژئوپلیتیک منطقه
محمد پور خوش سعادت
در سپهر پرآشوب سیاست بینالملل، آنگاه که معادلات ژئوپلیتیکی نه از دل گفتوگوهای دیپلماتیک، بلکه از بطن بحرانها و پروژههای مهندسیشده قدرتهای مداخلهگر متولد میشوند، هر نشانهای از تغییر آرایش بازیگران و میدانها، سزاوار تأملی ژرف و نگاهی فراتر از سطح است. یکی از این نشانههای نوظهور، مفهومی است موسوم به کریدور داوود عنوانی که بهتازگی در ادبیات برخی محافل تحلیلی وابسته به رژیم صهیونیستی راه یافته و واجد بار استراتژیک قابل ملاحظهای است. هرچند این طرح، در نگاه نخست، ممکن است در هیاهوی رسانهای و پیچیدگیهای روایتهای امنیتی، رنگی از اغراق یا سناریوسازی به خود گیرد، اما در واقع بازتاب تداوم همان منطق ژئوپلیتیکی است که طی دهههای گذشته، از جنوب لبنان تا اقلیم کردستان، از جولان تا جنوب سوریه، با هدف انقطاع در پیوستهای راهبردی جهان اسلام و تضعیف محورهای پیوند ژئوفرهنگی و ژئواکونومیک در منطقه دنبال شده است. تمرکز این پروژه بر استان سویدا در جنوب سوریه با اکثریتی دروزی، ساختاری اجتماعی خاص و فاصلهای نسبی از دولت مرکزی دمشق نه تصادفی، بلکه کاملاً معنادار است. این منطقه که در نقطه اتصال جغرافیایی میان جولان اشغالی، درعا، بادیه شام و مرزهای اردن قرار دارد، میتواند بهعنوان یک گره ژئوپلیتیکی عمل کند؛ گرهی که در صورت گشودن آن توسط بازیگر خارجی، نهتنها تعادل داخلی سوریه، بلکه پیوست راهبردی باقیمانده مقاومت نیز به خطر خواهد افتاد. در چنین چارچوبی، طرح کریدور داوود را باید نه بهعنوان یک گذرگاه فیزیکی، بلکه بهمثابه پروژهای ژئواستراتژیک تلقی کرد؛ تلاشی برای خلق نظمی موزاییکی، متکثر و گسسته در منطقه، که بهجای پیوندهای تمدنی و اتحادهای فراگیر منطقهای، بر تفاوتهای قومی، مذهبی و محلی تکیه دارد؛ نظمی که در آن نهادهای محلی وابسته، پیمانهای خرد امنیتی و هویتهای واگرا، جایگزین انسجام جغرافیایی و حاکمیتی کشورهای منطقه میشوند. این سناریو، بازخوانی مدرنتر و پیچیدهتر پروژههایی چون خاورمیانه جدید یا تجزیه خلاق است، با این تفاوت که در آن، ابزارها نرمتر، روایتها بومیتر، و اجراها خزندهتر شدهاند. قدرتهایی که امروز با پرهیز از مداخله مستقیم نظامی، به بازی با مؤلفههای هویتی و ژئوپلتیکی منطقه روی آوردهاند، بیش از پیش از ظرفیت خلأهای حکمرانی و شکافهای اجتماعی بهرهبرداری میکنند؛ مسألهای که در تحولات عراق پس از ۲۰۰۳، سوریه پس از ۲۰۱۱ و یمن در سالهای اخیر بهوضوح نمایان شده است. در چنین بستری، نخبگان سیاسی، دانشگاهی و رسانهای منطقه باید از درک خطرِ نهفته در پروژههایی نظیر کریدور داوود غافل نمانند. مقابله با این طرحها، صرفاً در میدان نبرد یا بر بستر گفتوگوهای امنیتی ممکن نیست؛ بلکه پیش و بیش از آن، نیازمند هوشیاری ژئوپلیتیکی، انسجام راهبردی، و احیای گفتمان وحدتگرای منطقهای است. در نهایت، باید به این واقعیت اذعان کرد که کریدور داوود صرفنظر از میزان تحققپذیری آن، نشانهای از تداوم یک اندیشه ژئوپلیتیکی مزمن است؛ اندیشهای که همواره در پی قطعهقطعهسازی منطقه، بازتعریف مرزهای نفوذ، و تبدیل جغرافیای مقاومت به جزایری منزوی و ناکارآمد بوده است. در برابر چنین طرحهایی، منطقه ما چارهای ندارد جز بازاندیشی در مفاهیم اتحاد، بازتعریف پیمانهای جمعی و پرهیز از فرسایش توان ملی در گرداب منازعات فرعی و بیحاصل. زیرا آینده ژئوپلیتیکی غرب آسیا، نه در تصمیمات قدرتهای بیرونی، بلکه در میزان هوشمندی بازیگران بومی آن رقم خواهد خورد. http://foumani.ir/post/119