تاملات ریالیسم روسی و ملاحظات ایرانی
تاملات ریالیسم روسی و ملاحظات ایرانی
محمد پور خوش سعادت
در روزهای پرتنش جنگ اخیر ایران و اسرائیل، بار دیگر این پرسش تاریخی با تمام وزن خود بر افکار نخبگان سنگینی کرد:
چرا روسیه، با آنهمه ادعای مشارکت و شراکت، در حساسترین لحظات، سیاست سکوت و تماشاگر بودن را برگزید؟
پاسخ، نه در عرصه اتفاقات روز، که در عمق تاریخ و در ذاتِ ریالیسم روسی نهفته است؛ منطقی که گاه سکوتش از فریاد، گویاتر است.
روسیه، از دیروز تزاری تا امروز پوتینی، همواره بازیگری بوده است که سیاست خارجیاش را نه بر مبنای دوستی، که بر اساس میزان نفع راهبردی تعریف کرده است.
ریالیسم روسی اگرچه در ادبیات آکادمیک جهان کمتر بهعنوان یک مکتب مجزا معرفی شده در عمل، ترکیبی است از وسواس ژئوپلیتیکی، بیاعتمادی تاریخی به غرب، و توازنگرایی انعطافپذیر.
در این منظومه فکری، اتحادها پایدار نیستند و اخلاقیات، تابع تراز سود و زیان است. از نگاه کرملین، ایران نه یک متحد حیاتی، که یک شریک ژئوپلیتیکی موقتی است که در صورت تغییر معادلات، جایگزینپذیر خواهد بود.
اگر بخواهیم رفتار روسیه را در چارچوبی تطبیقی بررسی کنیم، چهار بحران منطقهای سالهای اخیر تصویری روشن از این منطق ارائه میدهند:
• سوریه (۲۰۱۵): مداخله تمامعیار برای نجات دولت دمشق، زیرا سقوط اسد به معنای پایان نفوذ روسیه در مدیترانه بود؛
• اوکراین (۲۰۱۴ تا امروز): جنگی هویتی برای حفظ حیاط خلوت و جلوگیری از گسترش ناتو؛
• قرهباغ (۲۰۲۰): سکوت در برابر شکست ارمنستان و ایفای نقش میانجی پس از پایان درگیری؛
• جنگ اخیر ایران–اسرائیل: بیطرفی فعال، تماس با هر دو طرف، و عدم تحویل سامانههای دفاعی پیشرفته، در عین افزایش صادرات گاز به اروپا.
در همه این بحرانها، میزان مداخله روسیه تابع این سؤال بوده است: آیا منافع حیاتی ما در خطر است یا خیر؟
و آنگاه که پاسخ منفی بوده، روسیه ترجیح داده در سایه بایستد و بازی را از بیرون میدان تماشا کند.
این نخستین بار نیست که روسها در لحظات سرنوشتساز، راه ضدما را برگزیدهاند. از گلستان و ترکمانچای تا اشغال شمال ایران در جنگ جهانی دوم، از عدم همراهی در ملی شدن صنعت نفت تا محدودسازی همکاری دفاعی در دهههای اخیر، روسیه بارها نشان داده است که در بزنگاه، منافع خود را بر همراهی با تهران مقدم میدارد.
حتی در حوزههایی که تصور میرفت اتحاد استراتژیک حاکم است نظیر قراردادهای دفاعی یا پروژههای بزرگ اقتصادی روسیه همواره جانب احتیاط را نگه داشته و هرگاه مصالح بلندمدتاش اقتضا کرده، از تعهداتِ نانوشته یا حتی مکتوب عدول کرده است.
واقعگرایی ایرانی اگر بخواهد به بلوغ برسد باید این درس ساده اما بنیادین را بپذیرد: در جهانی که دوستیها سیال و رقابتها بیامان است، هیچ قدرتی به جای ما، از منافع ما دفاع نخواهد کرد.
سیاست خارجی ما، در امتداد تجربه و برآمده از حافظه تاریخی، باید بر سه اصل استوار باشد:
۱. استقلال در تصمیم،۲. تنوع در شراکت،۳. اتکا به توانمندی داخلی در تأمین امنیت.
روسیه، چنانکه هست، قابل فهم است. مشکلی از آنرو ایجاد میشود که تصور ما از روسیه، با واقعیت رفتارش فاصله دارد.
اگر کرملین در بحران اخیر سکوت کرد، نه از سر خصومت، که از جنس همان عقل مصلحتاندیشی است که در سراسر تاریخ خود بدان وفادار بوده است.
و ما به عنوان کشوری که در پی تثبیت جایگاه خویش در منطقه و جهان است باید این واقعیت را نه با گلایه، که با تدبیر پاسخ دهیم.
در جهان پرآشوب امروز، جغرافیا سرنوشت نیست؛
بلکه فهم دقیق از دیگران، و اتکای سنجیده به خود، است که آینده را میسازد.
http://foumani.ir/post/130
https://eitaa.com/foumani