زنجیره بحرانها و فرصتهای نوین ژئوپلیتیکی برای ایران
زنجیره بحرانها و فرصتهای نوین ژئوپلیتیکی برای ایران
محمد پور خوش سعادت
بلافاصله پس از اعلام توافق میان جمهوری اسلامی ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نظام بینالملل با سلسلهای از تحولات پرشتاب و تکاندهنده روبهرو شد: حمله اسرائیل به قطر، عملیات پهپادی روسیه علیه لهستان به عنوان یکی از اعضای ناتو، و ترور یکی از طرفداران ترامپ مخالف مداخله نظامی در ایران. این رخدادها در نگاه نخست پراکنده و غیرمرتبط مینمایند، اما در واقع بازتابی از مرحله تازهای در سیر تحولات بینالمللی هستند؛ مرحلهای که میتوان آن را ورود جهان به وضعیت چندبحرانی نامید؛ وضعیتی که در آن بحرانها نه به صورت منفرد، بلکه در پیوند و همافزایی با یکدیگر، ساختار قدرت جهانی را متحول میسازند. رژیم صهیونیستی در بدترین موقعیت تاریخی خود از منظر مشروعیت بینالمللی قرار دارد. جنگ طولانی در غزه، چهره اسرائیل را در افکار عمومی جهان مخدوش ساخته و حتی در جوامع غربی نیز روایت امنیتمحور تلآویو با تردیدهای جدی مواجه شده است. حمله اسرائیل به قطر که هم به عنوان میانجی فعال در بحران غزه شناخته میشود و هم نقشی اساسی در تسهیل مذاکرات ایران ایفا کرده است بیش از آنکه جنبه نظامی داشته باشد، تلاشی است برای بازگرداندن خود به محوریت معادلات منطقهای. اما در سطح ژئواستراتژیک، چنین اقدامی بیش از هر چیز بر انزوای تلآویو و فقدان عقلانیت راهبردی آن صحه میگذارد. در سوی دیگر، اقدام پهپادی روسیه علیه لهستان را باید نوعی سنجش مستقیم کارآمدی ماده ۵ ناتو دانست. کرملین با علم به اینکه واشنگتن و متحدان اروپاییاش درگیر چندین جبهه همزمان از اوکراین تا شرق آسیا هستند، دست به چنین جسارتی زده است. این اقدام کمتر در پی دستاورد نظامی است و بیشتر در پی ایجاد یک مانور ژئوپلیتیکی برای آزمودن انسجام غرب. اگر پاسخ ناتو به این اقدام دچار تزلزل یا دودستگی شود، توازن قوا در اروپا آشکارا به نفع مسکو تغییر خواهد یافت. ترور سناتور جمهوریخواه مخالف حمله به ایران، گویای پیوند عمیق میان سیاست خارجی و کشاکشهای داخلی آمریکاست. در سنت واقعگرایی کلاسیک، امنیت ملی برآمده از اجماع نخبگان تلقی میشود؛ اما در شرایط کنونی، شکاف میان دو جریان اصلی مداخلهگرایان و انزواطلبان نهتنها سیاست خاورمیانهای آمریکا را شکننده کرده، بلکه موقعیت جهانی واشنگتن را نیز به لرزه انداخته است. این رخداد، بیش از آنکه صرفاً یک اقدام جنایی باشد، آینهای از تلاطم درونی آمریکا و ناتوانی آن در تعریف یک راهبرد پایدار است. در میانه این آشوب ژئوپلیتیکی، جمهوری اسلامی ایران با دو فرصت مهم مواجه است: نخست، تثبیت مشروعیت بینالمللی از رهگذر توافق اخیر با آژانس، که ایران را در قامت یک بازیگر مسئول و قابل اعتماد بازنمایی میکند؛ و دوم، بهرهبرداری از انزوای روزافزون اسرائیل و شکافهای جهان غرب برای تقویت یک جبهه جهانی ضدصهیونیسم. در کنار این دو فرصت بیرونی، شرایط کنونی اقتضا میکند که ایران بیش از هر زمان دیگری به بازسازی توان دفاعی و دیپلماسی نهضتی بیندیشد؛ دیپلماسیای که نه صرفاً در قالب رایزنیهای رسمی، بلکه در قامت یک حرکت اجتماعی ـ تمدنی بتواند ظرفیتهای امت اسلامی و جبهه مقاومت را فعال سازد. همزمان، حفظ انسجام داخلی، ارتقای سرمایه اجتماعی و کاستن از تشتتهای سیاسی و اجتماعی، شرط لازم برای بهرهگیری از فرصتهای بیرونی است. چرا که هیچ ملتی بدون پشتوانه انسجام و سرمایه اجتماعی، توانایی بهرهبرداری از فرصتهای ژئوپلیتیک را نخواهد داشت. در پرتو رویکرد واقعگرایانه در روابط بینالملل، آنچه امروز بیش از هر چیز اهمیت دارد، اتخاذ سیاست صبر فعال و بهرهگیری هوشمندانه از مشروعیت دیپلماتیک برای بازتعریف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران است. جهان وارد مرحلهای از بیثباتی عمیق شده است، اما درست در دل این بیثباتی است که فرصتهای نوین برای بازیگری استراتژیک ایران شکل میگیرد؛ فرصتی که تنها با ترکیب توان دفاعی، دیپلماسی نهضتی، انسجام داخلی و سرمایه اجتماعی میتواند به دستاوردی پایدار بدل شود. http://foumani.ir/post/143 https://eitaa.com/foumani