مصادیق ایرانزدایی در قفقازجنوبی
مصادیق ایرانزدایی در قفقازجنوبی
محمد پور خوش سعادت
یکی از سیاستهای پنهان اما مستمر دولت جمهوری آذربایجان، مکاننامزدایی از جغرافیای تالشنشین است؛ سیاستی که این روزها با تصمیم اخیر باکو برای تغییر نام ۱۸ روستای شهرستان لریک بار دیگر آشکار شده است. توجیه رسمی مقامات اصلاح اشتباهات نوشتاری عنوان میشود، اما واقعیت این است که این تغییرات، بخشی از یک طرح هدفمند برای حذف نشانههای زبانی، فرهنگی و تاریخی تالشان است؛ طرحی که ریشه در یک پروژه کلانتر دارد(ایرانزدایی از قفقاز جنوبی). از فروپاشی شوروی تاکنون، صدها نام تالشی تغییر یافته و جای خود را به نامهایی با ساختار زبانی ترکی آذربایجانی داده است. این روند تحت پوشش قوانینی چون ساختار سرزمینی و تقسیمات اداری سرزمینی و قانون نامهای جغرافیایی صورت میگیرد. اگرچه این قوانین به ظاهر بر انطباق با زبان رسمی تأکید دارند، در عمل ابزار حذف حافظه تاریخی و هویت بومی تالشها شدهاند. این سیاستها در ادبیات علمی مصداق مکاننامزدایی و حتی ژنوساید فرهنگی هستند. تغییر اجباری نامها نهتنها حافظه سرزمینی را نابود میکند، بلکه پیوند نسلهای جدید با ریشههای تاریخی را قطع میسازد. و این تنها بخشی از ماجراست , محدودیت در آموزش زبان تالشی، محرومیت از رسانه و محدودیت در بیان هویت زبانی، نشان میدهد که سیاست باکو نه اصلاحات اداری بلکه سرکوب سیستماتیک فرهنگی است. پیامدهای استراتژیک سیاستهای باکو 1. محو هویت بومی و مقاومت فرهنگیتغییر نامها، ضربهای مستقیم بر سرمایه اجتماعی و فرهنگی تالشان است. 2. بازتولید ناامنی هویتی و تنشهای قومیاین سیاستها شکافهای اجتماعی را عمیقتر کرده و انسجام ملی ادعایی باکو را تضعیف میکنند. 3. ایرانزدایی و ژئوپلیتیکمناطق تالشنشین، بخشی از جغرافیای تاریخی ایرانشهریاند. سیاستهای باکو آشکارا در پی زدودن این لایه ایرانی و جایگزینی آن با هویت ترکی هستند. در واقع، ایرانزدایی در قفقاز یک پروژه ژئوپلیتیکی است، نه صرفاً فرهنگی. این سیاستها را نمیتوان جدا از محور آنکاراباکو فهمید. الهام علیاف در سالهای اخیر، سیاستهای هویتی خود را در چارچوب پروژه جهان تُرکی تعریف کرده است؛ پروژهای که اردوغان نیز آن را ستون اصلی سیاست خارجی نوعثمانی معرفی میکند. در این چارچوب، هویتهای غیرترک از تالشان در جمهوری آذربایجان گرفته تا کردها در ترکیه مانعی بر سر راه این پروژه تلقی میشوند. همانگونه که اردوغان علیه کردها سیاست تغییر نامها، سرکوب زبان مادری و حذف هویت فرهنگی را بهکار میگیرد، باکو نیز با تالشان چنین میکند. اما تفاوت مهم در اینجاست که هویت ایرانی، به دلیل ریشههای تاریخی و تمدنیاش، بزرگترین مانع در برابر نوعثمانیگری و جهان تُرکی است. به همین دلیل است که سیاست ایرانزدایی، به ستون پنهان سیاستهای باکو و آنکارا تبدیل شده است. آنچه امروز در لریک و دیگر مناطق تالشنشین جریان دارد، تغییر ساده چند نام روستا نیست؛ بلکه بخشی از پروژهای سازمانیافته برای حذف هویت ایرانی و بومی از قفقاز جنوبی است. پروژهای که در ظاهر با شعار جهان تُرکی پیش میرود، اما در عمل چیزی جز سرکوب تنوع فرهنگی و نابودی حافظه تاریخی ملتها نیست. سیاستهای باکو و آنکارا، نهتنها علیه تالشان بلکه علیه میراث مشترک ایرانی در قفقاز جنوبی است. این روند، بیش از آنکه به انسجام منطقهای بینجامد، بذر بیاعتمادی، ناامنی و تنشهای پایدار را میکارد. تاریخ بهروشنی نشان داده است که هیچ پروژه یکسانسازانهای نمیتواند ریشههای هویتی ملتها را برای همیشه حذف کند؛ بهویژه زمانی که آن ریشهها، درخت تناور فرهنگ ایرانی باشند که قرنها در این سرزمین ریشه دوانده است. http://foumani.ir/post/144