جبراییلی و سیاستورزی هیجانی
محمد پور خوش سعادت
سیاستورزی در ایران امروز با چالشی جدی روبهروست؛ الگویی که عقلانیت نهادی را به هیجان، گفتوگو را به تخریب و تحلیل را به سادهسازی فرو میکاهد. این سبک، فارغ از نیت فرد، بنیانهای اعتماد عمومی، ثبات ملی و توسعه پایدار را تهدید میکند. اظهارات و نحوه بازتاب برخی چهرهها، مانند یاسر جبراییلی، نمونهای روشن از این الگو است و از موضع ایراندوستی و دغدغه ملی میتوان تأثیرات آن بر امنیت و توسعه کشور را تحلیل کرد. سیاستورزی هیجانی دارای مؤلفهها و آسیبهایی است که باید به دقت دیده شود. نخست، تحلیل مسائل پیچیده اقتصادی، دیپلماسی و امنیت، به روایتهای ساده از (خیر در برابر شر)یا (توطئه)فروکاسته میشود. در گفتمان جبراییلی، جامعه اغلب به دو قطب محدود میشود: (مردم پاک)و (نخبگان فاسد). این سادهسازی، امکان تحلیل دقیق و تصمیمگیری عقلانی را از جامعه و نهادهای تصمیمگیر میگیرد و سیاست را از تعارض منافع و پیچیدگی واقعی جدا میکند. دوم، قطبیسازی مداوم اعتماد عمومی به نهادها را کاهش میدهد و گفتوگوی عقلانی را به حاشیه میراند. این نوع گفتمان، اگرچه ممکن است در رسانهها جذاب و پرهیجان جلوه کند، اما به تدریج فضای سیاستورزی و تصمیمگیری کشور را مسموم میکند. سوم، اعتبار مدیران و نخبگان، حتی کسانی که در چارچوب نظام خدمت میکنند، زیر سؤال میرود و سرمایه نمادین کشور فرسوده میشود. این روند، نه تنها فراتر از رسانه، بلکه به فضای تصمیمگیری نیز نفوذ میکند و حلقههای غیررسمی و تصمیمهای پرهزینه ایجاد میکند. وقتی چنین الگوی هیجانی مسلط شود، اثر آن محدود به رسانه نیست و به اتاقهای تصمیمگیری نیز نفوذ میکند. شکلگیری گعدههای غیررسمی سیاسی-امنیتی، تصمیمهایی بر اساس شنیدهها و تحلیلهای هیجانی و پرهزینه، و کاهش نقش تخصص در سیاستهای کلان، نمونههای عینی این پیامدها هستند. تجربه دولت احمدینژاد، نمونهای کلاسیک از سیاستورزی هیجانی است: تصمیمهای پرشور و شعارمحور، بدون توجه به تخصص و نهادها، منجر به تحریمهای شدیدتر، انزوای دیپلماسی و کاهش اعتماد عمومی شد. امروز، گفتمان رسانهای و مواضع جبراییلی، نمونهای معاصر از همان الگو است که اگر کنترل نشود، میتواند همان آسیبها را با ابعاد جدید تکرار کند. این سبک سیاستورزی با برانگیختن هیجانات جمعی و جایگزینی عقل جمعی با روان جمعی عمل میکند. جامعهای که مکرراً در معرض پیامهای سادهانگارانه و قطبیسازی قرار گیرد، تحلیل انتقادی را کنار میگذارد و واکنشهای هیجانی و تصمیمهای پرهزینه را تجربه میکند. چنین شرایطی، هم نهادهای رسمی و هم سرمایه اجتماعی کشور را فرسوده میکند. الگوی سیاستورزی جبراییلی، حتی با نیت دلسوزانه، میتواند ثبات ملی را قربانی هیجان کند، وحدت اجتماعی را قربانی قطبیسازی نماید و توسعه و فرصتهای تاریخی را قربانی شعارهای غیرقابل اجرا سازد. راهکار روشن است: بازگشت به عقلانیت نهادی، احترام به تخصص و فرآیندهای کارشناسی، جایگزینی تخریب حریف با گفتوگوی مستدل و مقابله با روایتها و حلقههایی که به جای حل مسئله، بیثباتی و فرسایش سرمایههای ملی ایجاد میکنند. ایران امروز نیازمند سیاستورزی خردمندانه و عقلانی است؛ سیاستی که نه هیجانات رسانهای و شعارهای پرهیجان، بلکه استدلال، تخصص و منافع ملی محور آن باشد. ادامه مسیر سیاستورزی هیجانی، هرچند جذاب و پرطرفدار، کشور را به چالشهای عمیقتر و آسیبهای ماندگار نزدیک میکند. نقد صریح، محترمانه و علمی به این گفتمان، نه تنها حق، بلکه وظیفه کسانی است که ایران را بیش از هر چیز دوست دارند. http://foumani.ir/post/150 https://eitaa.com/foumani