از جامعه رو به زوال تا امید به فردا
چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۵۴ ق.ظ
جامعه امروزدرگیر نوعی تضاد رفتاری, با ارزش های رسمی کشور شده است . ارزشهای مادی(یعنی پول، قدرت و لذت )فراگیر شده و رشد فردگرایی بیش از پیش نمود پیدا کرده است . نظام هنجاری( دینی و اجتماعی) ضعیف شده است .جامعه به سمتی پیش می رود که سه نهاد خانواده، دین و سیاست در حال از دست دادن کارکردهای انسجامبخش خودهستند . شکاف فرهنگ رسمی و غیررسمی نیز به مشروعیت نهادهای جامعهپذیری لطمه زده است . نفرت و کینه، خشونت، مسئولیتگریزی، تکروی و منفعتجویی های خودخواهانه و چاپلوسی و تملق که همگی از نشانه های یک جامعه ازهم گسیخته است روز به روز تشدید می شود . تورم و رکود برای مستضعفان که مخاطب اصلی انقلاب اسلامی هستند , پررنگ تر از دیگران احساس می شود.فساد ستیزی مسولان هم شبیه شوخی است . فساد به حس تبعیض دامن می زند مردم می بینند که ارزشهای اجتماعی همچون پاک دستی اعتبار خود را از دست دادهاند. بسیاری از مسولان با تخطی از قواعد اخلاقی یا قانونی به ثروتهای کلان رسیده اند و بر مردم فخر می فروشند ، در این فضا ارزشهایی مثل کارکردن، فداکاری برای وطن و دین در ذهن مردم اعتبار و اهمیت خود را از دست میدهند. وقتی اخبار فساد به صورت گسترده منتشر میشود و واکنشی هم صورت نمیگیرد، به جامعه پیام داده میشود که فساد یک روش مناسب برای کسب ثروت و رشد فردی است. اینجاست که اعتبار ارزشهای اجتماعی فرو میریزد.
فساد باعث میشود افراد به آینده بدبین شوند. در جامعهای که تصور فساد همهگیر وجود دارد، امیدی شکل نمیگیرد. هر مسیری برای تغییر به علت فساد مسدود میشود. فساد باعث میشود مجموعهای از احساسات و عواطف نسبت به جامعه شکل بگیرد، از احساس خشم، سرخوردگی و تبعیض گرفته تا کاهش احساس تعلق و وفاداری.
مردم به اهالی سیاست بی اعتماد شده اند و صبرشان از وعده ها تمام شده است .چالش جدی اینست که برخی از مردم احساس می کنند صدا و نماینده ای در ساختار سیاسی کشور ندارند. مردم خود را در جامعهای مییابند که در سراشیبی قرار گرفته است. جامعهای که فرصتهای آن عادلانه توزیع نشده، اعتماد اجتماعی در آن پایین است و آیندهای روشن پیش روی خود نمیبیند. این عوامل موجب رشد احساس بیگانگی با جامعه، احساس استیصال و بیپناهی شده است و النهایه ذهن جمعی جامعه احساس زوال اجتماعی میکند . ادراک مردم از سیاست مداران بگونه ای است که ایده جذابی برای اداره و توسعه کشور وجود ندارد و این ادراک ماحصل اختلافات و نزاع های سیاسی است ، مردم تضاد بین بخشهای مختلف حکومت، بین نخبگان و حکومت را می بینند. برخی هم اینگونه میگویند که فقط ما میفهمیم و ماست ما و علم ما شیرین است و دیگران و سایر علومی که از سایرمعارف بشری تغذیه میکنند به گمراهی ختم می شوند . خیلی واضح است که دراصلیترین سیاستهای اداره کشور توافق نظر وجود ندارد. در سیاست خارجی، در سیاستهای اقتصادی واجتماعی و حتی آموزشی ...و اینها همگی اشکالی از گسیختگی اجتماعی است.همه این مشکلات، بنیانهای جامعه را سست میکنند و کلیت جامعه را هدف گرفتهاند یعنی اگرهمین مسیر را ادامه بدهیم و کاری نکنیم در مسیر فروپاشی و انفجار اجتماعی قرارداریم .
خیلی ساده است که بگوییم رقیب مقابل من باعث همه مشکلات کشور است و تنها راه ممکن حذف و منکوب نمودن رقیب است حذف رقیب همه مشکلات را حل میکند و ...بیاییم واقع بین باشیم . این ناامیدی گسترده , مستعد آفرینش فاجعه است، آن یوم الفاجعه نیاز به سیاستمداران و تشکل هایی است که بتوانند ناراضیان خیابانی را آرام کنند و آتش را فرونشانند، به نظر می رسد چنین گروه ها و افرادی در سیاست ایران به حد کافی نداریم و این چالش کوچکی نیست. باید کاری کرد و تدبیری اندیشید و مهمتر از آن دست به اقدامی زد.
کشور به همه ظرفیت ها نیاز دارد . کثرت سیاسی را باید به رسمیت شناخت. امروز نیاز کشور به انسجام اجتماعی و دوری از اختلافات است . عقلای جامعه می بایست تندروها را کنترل کنند. بجای کوبیدن بر طبل تفرقه و نزاع های بی حاصل, گفتگو و مدرا را گسترش دهند . برفساد ستیزی متمرکز شوند و قبایل سیاسی را در خصوص منافع ملی توجیه کنند . وقتی روابط حاکم بر جامعه عادلانه باشد، هنجارهای اخلاقی هم رعایت خواهد شد ، مردم به هم و به حاکمیت اعتماد میکنند و احساس میکنند آیندهشان رو به بهبود است، احساس تعلقشان به جامعه افزایش مییابد. آنها به چنین جامعهای و نهادها و ارزش هایش دلبستگی خواهند داشت و به آن وفادار خواهند بود.
رخداد گیلان شماره 249 اسفند 96
محمد پور خوش
سعادت
www.foumani.ir
https://t.me/foumani_ir
۹۶/۱۲/۲۳