سهم نابرابر شمال از مدیریت پسماند؛ مازندران در اولویت، گیلان در بحران
سهم نابرابر شمال از مدیریت پسماند؛ مازندران در اولویت، گیلان در بحران
محمد پور خوش سعادت
نصرتی معاون وزیر کشوردر پایان نشست بررسی مدیریت پسماند استان مازندران گفت دغدغه تامین مالی پروژه های پسماند مازندران با تدبیر وزیر کشور برطرف شد !!!
شمال ایران، با جنگلهای سرسبز هیرکانی، تالابهای بینظیر و ساحل کاسپین، سالهاست زیر سایه سنگین بحران پسماند نفسهایش به شماره افتاده است. در این میان، دو استان همسایه، مازندران و گیلان، هر دو با کوهی از زباله دستبهگریباناند، اما داستان برخورد با این بحران در این دو استان، زمین تا آسمان فرق دارد. مازندران، زادگاه وزیر کشور، با بودجههای کلان و پروژههای پرسرعت در مسیر مدیریت پسماند پیش میرود، اما گیلان، انگار در حاشیه نقشه تصمیمگیران، به حال خود رها شده است. این تفاوت فاحش، نهتنها عدالت زیستمحیطی را زیر سؤال برده، بلکه شائبهای تلخ را در ذهنها کاشته: آیا همولایتیگری وزیر کشور، سکان مدیریت پسماند شمال را به سمت مازندران چرخانده است؟
مازندران روزانه بیش از ۳۰۰۰ تن زباله تولید میکند؛ عددی که در تعطیلات نوروز و تابستان، با هجوم مسافران، گاه دو برابر میشود. گیلان هم با ۲۲۰۰ تن زباله در روز، وضعیتی مشابه دارد. اما وقتی پای منابع و توجه ملی به میان میآید، انگار این دو استان در دو دنیای متفاوتاند. مازندران از سال گذشته طرحی جامع برای مدیریت پسماند کلید زده؛ از تفکیک زباله در مبدا گرفته تا زبالهسوزهای مدرن در نوشهر و ساری که با حمایت مستقیم وزارت کشور و بودجههای کلان در حال تکمیلاند. این پروژهها نهتنها آلودگی را کاهش دادهاند، بلکه به الگویی برای مدیریت علمی پسماند تبدیل شدهاند.
حالا نگاهی به گیلان بیندازیم: کارخانههای کمپوست رشت و انزلی با فناوریهای قدیمی و ظرفیتهای ناکافی، به زور نفس میکشند. در آستارا و فومن، زبالهها هنوز به روشهای سنتی دفن یا رها میشوند. و بدتر از همه، سراوان، این زخم کهنه زیستمحیطی، که شیرابههایش سفرههای آب زیرزمینی را مسموم کرده و سلامت نیممیلیون نفر را به خطر انداخته است. این محل دفن، نهتنها از مدیریت علمی بیبهره است، بلکه به کانونی برای اعتراضات اجتماعی تبدیل شده. چرا؟ چون ظاهراً اولویت جای دیگری است.
آیا این تفاوت فاحش، ریشه در زادگاه وزیر کشور ندارد؟ مازندران، با حمایتهای ویژه و بودجههای هنگفت، انگار فرزند عزیزکرده دولت است، اما گیلان، با بحرانی بهمراتب وخیمتر، در انتظار توجهی مانده که ظاهراً هرگز نمیرسد. اگر قرار باشد منابع ملی بر اساس وابستگیهای جغرافیایی توزیع شود، تکلیف استانهایی که نمایندهای در کابینه ندارند چیست؟ مگر پسماند یک مسئله ملی و زیستمحیطی نیست؟ چرا باید سیاست و همولایتیگری، آینده اکوسیستم شمال ایران را گروگان بگیرد؟
این نابرابری، تنها به محیطزیست آسیب نمیزند؛ جنگلهای هیرکانی، تالاب انزلی و دریای کاسپین، که سرمایههای ملی ایراناند، زیر فشار این بیتوجهی در حال نابودیاند. مطالعهای از دانشگاه علوم پزشکی گیلان (۱۴۰۲) هشدار داده که نشت شیرابههای سراوان، آلودگی فلزات سنگین در آبهای منطقه را به سطح خطرناک رسانده است. این یعنی فاجعهای که نهتنها گیلان، بلکه کل منطقه را تهدید میکند.
آنچه این ماجرا را تلختر میکند، سکوت نهادهای نظارتی است. چرا سازمان بازرسی یا مجلس، به این تبعیض آشکار ورود نمیکنند؟ چرا گزارش شفافی از نحوه توزیع بودجههای زیستمحیطی منتشر نمیشود؟ اگر وزارت کشور واقعاً متولی مدیریت بحرانهای ملی است، چرا اینقدر یکطرفه به زادگاه وزیر توجه میکند؟
برای برونرفت از این بحران، گامهای فوری لازم است. وزارت کشور باید کمیتهای با حضور کارشناسان محیطزیست و نمایندگان محلی تشکیل دهد تا طرحی جامع برای مدیریت پسماند گیلان، با محوریت سراوان، تدوین کند. تخصیص بودجه اضطراری برای نوسازی کارخانههای کمپوست و مهار شیرابهها، میتواند جلوی فاجعه را بگیرد. در بلندمدت، زبالهسوزهای مدرن و سیستم تفکیک زباله از مبدا، با مشارکت بخش خصوصی، میتواند حجم زبالههای دفنشده را نصف کند. الگوبرداری از مازندران، اما با نگاهی عادلانه، راهگشاست.
وزیر کشور باید فراتر از زادگاهش ببیند. گیلان، با طبیعت بینظیرش، شایسته این بیمهری نیست. اکنون زمان آن است که دولت، با شفافیت و عدالت، نشان دهد که محیطزیست ایران، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، برایش یکسان است. سراوان و گیلان منتظرند؛ وعده بس است، اقدام کنید.