روانشناسی اجتماعی پسرفت گیلان
روانشناسی اجتماعی پسرفت گیلان
محمد پور خوش سعادت
گیلان، سرزمین بارانهای نقرهفام، جنگلهای انبوه و خاکی که سخاوت طبیعت را فریاد میزند، گویی در آیینهای دوگانه اسیر شده است؛ آیینهای که در یکسو زیبایی و وفور، و در سوی دیگر ایستایی و واگرایی از توسعه را بازتاب میدهد.
پارادوکس توسعه
نظریه «تعیینکنندگی محیطی» بر آن است که اقلیم نهتنها زیستبوم بلکه ذهنیت، فرهنگ و ساختار اقتصادی جوامع را شکل میدهد. در این چارچوب، گیلان را میتوان نمونهای از سرزمینی دانست که نعمتهای طبیعی، نیاز به تلاش مداوم برای بقا را کمرنگ کردهاند.
دیوید مککللند، روانشناس برجسته آمریکایی، در نظریهی انگیزش خود تصریح میکند که «نیاز به پیشرفت» محرک اصلی رشد جوامع است. اما در مناطقی مانند گیلان، که منابع طبیعی بهوفور در دسترساند، این نیاز میتواند در حاشیه بماند. زمانی که طبیعت بسیاری از نیازهای روزمره را تأمین میکند، جاهطلبی جمعی برای عبور از وضعیت موجود به آسانی خاموش میشود. در مقابل، مناطقی مانند یزد یا کرمان، به دلیل فقر محیطی، خلاقیت و پشتکار را به مثابه ضرورتی برای بقا و پیشرفت در آغوش گرفتهاند.
سنتگرایی در برابر نوگرایی
فرهنگ سنتمحور و وابستگی تاریخی به کشاورزی، که بر پایه بهرهگیری مستقیم از طبیعت شکل گرفته، در گیلان نوعی محافظهکاری نهادی بهوجود آورده است. در چنین ساختاری، تغییر و تحول اغلب تهدید تلقی میشود، نه فرصت. در مقابل، اقلیمهای دشوار مانند تبریز یا اصفهان، با تحمیل ضرورت سازگاری، فرهنگ برنامهریزی و نوآوری را درونی کردهاند.
نفرین منابع
نظریه «نفرین منابع» که توسط جفری ساکس و اندرو وارنر مطرح شده، به خوبی بر وضعیت برخی استانهای برخوردار از طبیعت غنی در ایران منطبق میشود. در گیلان، اتکای بیش از حد به کشاورزی سنتی (برنج، چای و صیفیجات) و منابع آبی، توسعه فناوریمحور و سرمایهگذاری در صنایع خلاق را به حاشیه رانده است. این «تله منابع»، اقتصاد منطقه را به ساختاری شکننده، تکبعدی و وابسته بدل کرده است؛ ساختاری که در برابر تحولات جهانی و چالشهای محیطزیستی آسیبپذیر است.
دولت در تله شوندکله
مرحوم احسانبخش این موضوع را بخوبی در یکی از خطبه های نمازجمعه دهه هفتاد بیان کرده است و تهرانی ها را برای اینکه با دیدن شوند کله ها , گیلان را بی نیاز از سرمایه گذاری و صنعت دانسته اند سرزنش کرده است اما از این انذار سالیان دراز میگذرد ولی ظاهرا در برهمان پاشنه میچرخد و دولتهای مختلف از سرمایه گذاری در گیلان بخاطر وفور نعمت ابا دارند و این عدم پیگیری و مطالبه گری هم برگرفته از همان روحیه خاص گیلانی های متنعم از طبیعت است که باید تغییر کند ( نمایندگان حرف گوش کن هم البته بی تاثیر نبوده است )
آیندهای که با هم میسازیم !
گیلان، با وجود برخورداری از نعمتهای بیکران طبیعی، در دام پارادوکسی گرفتار شده که توسعه آن را به تأخیر انداخته است. نظریههای روانشناسی اجتماعی، از جمله «تعیینکنندگی محیطی» و «نفرین منابع»، نشان میدهند که وفور منابع طبیعی و وابستگی تاریخی به کشاورزی سنتی، انگیزه پیشرفت و نوآوری را در این منطقه کمرنگ کرده است. این وضعیت، همراه با محافظهکاری نهادی و فقدان مطالبهگری جمعی، به شکنندگی اقتصادی و عقبماندگی در برابر تحولات جهانی منجر شده است. با این حال، آیندهای روشن برای گیلان ممکن است؛ مشروط بر آنکه رابطه این سرزمین با طبیعت از بهرهبرداری صرف به همزیستی خلاقانه تغییر یابد. آموزش آیندهنگر، تقویت گفتمان توسعهمحور، و مدیریت هوشمندانه منابع، همراه با عبور از «تله شوندکله» و مطالبهگری فعال توسط مردم و پیگیری موثر توسط مسولان ، میتواند گیلان را به الگویی جهانی برای توسعه پایدار بدل کند. این مسیر نیازمند ارادهای جمعی است که با تکیه بر هویت غنی فرهنگی و طبیعی گیلان، نهتنها گذشته را ارج نهد، بلکه آیندهای نوآورانه و پویا را رقم زند.