فومنی

گاه نوشته های محمد پور خوش سعادت

فومنی

گاه نوشته های محمد پور خوش سعادت

فومنی

بسم رب الحسین (ع)
ما تدری نفس ماذاتکسب غدا و ما تدری نفس بای ارض تموت
محمد پور خوش سعادت هستم .
در اینجا مقالات و دغدغه هایم را منتشر می کنم


 

صدا و سیمای گیلان؛ بازتولید تحقیر یا بازتعریف هویت؟ در افق ۱۴۳۰

محمد پور خوش سعادت

در دنیای امروز که رسانه‌ها نقش بی‌بدیلی در شکل‌دهی به افکار عمومی و سیاست‌گذاری ایفا می‌کنند، انتظار می‌رود نهادهایی چون صدا و سیما، به‌ویژه در مراکز استانی، به بازتاب درست، مسئولانه و توسعه‌محور از جوامع محلی بپردازند. اما متأسفانه در گیلان، این رسانه نه‌تنها به رسالت خود عمل نمی‌کند، بلکه گاه به‌مثابه یک عامل بازدارنده در مسیر توسعه فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی منطقه عمل کرده است. تحقیر فرهنگی، نقطه آغاز عقب‌ماندگی توسعه‌ای‌ست.

از «مکتب میری» تا لودگی مدرن

ریشه این وضعیت را باید در تداوم یک استراتژی تحقیرآمیز به مردم گیلان جست‌وجو کرد؛ نگاهی که نخستین بار در سینمای پیش از انقلاب با کاراکترهایی همچون «علی میری» شکل گرفت؛ استراتژی انگلیسی با شخصیت‌هایی سطحی، ساده‌لوح، با لهجه‌ای تحریف‌شده و رفتارهایی اغراق‌آمیز که کمترین نسبتی با فرهنگ واقعی گیلک نداشتند و برای تحقیر و کوچک‌نمایی گیلانیان غیور که نقش‌آفرین حماسه‌های بزرگ در تاریخ ایران بوده‌اند، صورت گرفته است.

جالب آنکه پس از انقلاب نیز این نگاه تحقیرآمیز در رسانه ملی و سینما تداوم یافت؛ شخصیت‌های گیلانی عمدتاً به‌عنوان پیشخدمت‌های کم‌مایه یا افراد ساده‌لوح نمایش داده می‌شدند. این در حالی است که رسانه‌های استانی مشابه (مثل شبکه کردستان) با تولید آثاری مانند «شوی کوردی» توانستند زبان و فرهنگ محلی را ارتقا دهند. امروز، پس از گذشت چند دهه، به‌جای نقد و فاصله گرفتن از آن سنت نازل، صدا و سیمای گیلان عملاً آن سیاست انگلیسی را بازتولید می‌کند؛ با سریال‌ها و برنامه‌هایی که پر است از شخصیت‌های کلیشه‌ای، شوخی‌های دم‌دستی، لهجه‌سازی‌های زننده، و لودگی‌هایی که حتی از بلاگرهای مجازی هم سطحش پایین‌تر است و عملاً گیلان را با این بازتولید کلیشه، خودتحریمی فرهنگی می‌کند.

ضربه به برند فرهنگی گیلان

شاید برخی کارشناسان این نوع تولید محتوا را سرگرم‌کننده یا طنز بدانند، اما واقعیت آن است که تداوم چنین نگاهی نه‌تنها به چهره فرهنگی گیلان ضربه زده، بلکه موقعیت مردم این خطه را نزد سایر هموطنان و به‌ویژه نزد سیاست‌گذاران ملی تقلیل داده است. وقتی شبکه باران ما را جدی نمی‌گیرد، چرا سیاست‌گذار ملی بگیرد؟ نکته مغفول این تصویرسازی‌های مخرب، اقتصاد خلاق گیلان را تحت تأثیر قرار داده است. سرمایه‌گذاران حوزه‌های مختلف کمتر تمایل دارند در منطقه‌ای فعالیت کنند که رسانه رسمی آن، مخاطبان را به سمت تصویرهای سطحی از فرهنگ بومی سوق می‌دهد.

وقتی گیلانیان در رسانه رسمی خود همچون جماعتی کم‌هوش، لوده و فاقد عمق فکری بازنمایی می‌شوند، چگونه می‌توان انتظار داشت نگاه دولت، سرمایه‌گذاران، و حتی نهادهای علمی و فرهنگی به این استان، نگاهی جدی، سازنده و مسئولانه باشد؟ هویت گیلک و تالش، سرمایه است؛ نه محتوای طنز درجه‌سه. این بازنمایی‌های نادرست، حتی بر صنعت گردشگری گیلان نیز تأثیر منفی گذاشته است. در حالی که این استان می‌تواند با تکیه بر فرهنگ غنی، طبیعت بکر و مفاخر تاریخی خود مقصدی برای گردشگری فرهنگی باشد، تصویر کلیشه‌ای و لوده‌گونه‌ای که رسانه ارائه می‌دهد، گردشگران را به سمت برداشت‌های سطحی از این منطقه سوق می‌دهد. همچنین، سرمایه‌گذاران اقتصادی و صنعتی به دلیل نبود تصویر حرفه‌ای و جدی از مردم گیلان، کمتر انگیزه‌ای برای ورود به این منطقه پیدا می‌کنند.

صدا و سیما، ضد توسعه است؟

سؤال بنیادین اینجاست: آیا رسانه‌ای که باید زبان مردم باشد، امروز در گیلان به بلندگوی تحقیر مردم بدل نشده؟ آیا می‌توان از چنین رسانه‌ای که حتی زحمت معرفی مفاخر، آیین‌ها، ادبیات، موسیقی و ظرفیت‌های بومی گیلان را به خود نمی‌دهد، انتظار داشت که در مسیر توسعه استان گام بردارد؟ واقعیت تلخ آن است که صدا و سیمای گیلان با تکیه بر برنامه‌سازی بی‌هویت بومی، سیاست تقلید و بازارپسندی، و بی‌توجهی به داشته‌های فرهنگی گیلک‌ها، عملاً به مانعی برای خودباوری فرهنگی، سرمایه‌گذاری اجتماعی و حتی شکل‌گیری انسجام هویتی در استان تبدیل شده است.

زنگ خطر برای سیاست‌گذاران

این مسئله صرفاً یک موضوع فرهنگی یا رسانه‌ای نیست؛ ما با یک بحران ادراک عمومی مواجه‌ایم. تصویر نادرستی که از گیلانیان در رسانه شکل می‌گیرد، به‌طور مستقیم بر نوع نگاه تصمیم‌گیران ملی به توسعه این خطه تأثیر می‌گذارد. چگونه می‌توان انتظار داشت به منطقه‌ای که مردمانش در رسانه خود نیز جدی گرفته نمی‌شوند، بودجه و برنامه‌ریزی راهبردی تخصیص یابد؟

چشم‌انداز ۱۴۳۰: بازتعریف هویت یا ادامه تحقیر؟

اگر صدا و سیمای گیلان به روند کنونی ادامه دهد، شبکه باران به‌جای موتور محرکه توسعه، به ترمز فرهنگی و عامل تحقیر هویت بومی تبدیل خواهد شد. این روند می‌تواند به کاهش اعتماد عمومی، تضعیف جایگاه اجتماعی مردم گیلان، و از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی منجر شود.  اگر شبکه باران میخواهد  در افق ۱۴۳۰ به رسانه‌ای پیشرو تبدیل شود میبایست که:

          •        هویت غنی گیلان  را با افتخار بازنمایی ‌کند.

          •        به جذب سرمایه‌گذاری در گردشگری و اقتصاد خلاق کمک ‌کند.

          •        اعتماد سیاست‌گذاران ملی را برای تخصیص بودجه و برنامه‌ریزی راهبردی جلب ‌کند.

وظیفه گیلانیان در قبال کج روی شبکه باران چیست ؟

آیا زمان آن نرسیده که نخبگان گیلان با مطالبه‌گری، خواستار بازنگری در سیاست‌های رسانه‌ای صدا و سیمای گیلان شوند؟ یا باید شاهد ادامه این روند تخریب هویتی باشیم؟ صدا و سیمای گیلان در حال حاضر در مسیری قرار دارد که به جای بازتعریف هویت غنی و تاریخی مردم گیلان  ، به بازتولید کلیشه‌های تحقیرآمیز و مانعی برای توسعه تبدیل شده است. اما با تغییر رویکرد، همکاری با نخبگان، و تمرکز بر تولید محتوای اصیل، این رسانه می‌تواند به عاملی برای خودباوری فرهنگی، انسجام هویتی، و توسعه اقتصادی تبدیل شود. صدای مردم گیلان باید به‌عنوان سرمایه‌ای فرهنگی و تاریخی در رسانه ملی شنیده شود، نه سوژه‌ای برای طنزهای سطحی. آینده توسعه‌ای و تصویر گیلان به این انتخاب بستگی دارد.

۰ نظر ۱۵ خرداد ۰۴ ، ۱۳:۴۱
محمد پور خوش سعادت

دیپلماسی اقتصادی گیلان در پرتو موافقت‌نامه تجارت آزاد ایران و اتحادیه اوراسیا

محمد پور خوش‌سعادت

امضای موافقت‌نامه تجارت آزاد میان جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا در دی‌ماه ۱۴۰۲، گامی تاریخی در گسترش روابط تجاری ایران با شرکای منطقه‌ای بود. این توافق که پس از تصویب مجلس شورای اسلامی و تکمیل مراحل قانونی در کشورهای عضو، از ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۵ می ۲۰۲۵) به مرحله اجرا رسید، دسترسی ایران به بازار ۱۸۰ میلیون نفری اوراسیا را تسهیل می‌کند. در این میان، استان گیلان با مزیت‌های بی‌نظیر جغرافیایی، زیرساختی و اقتصادی، می‌تواند به قطب دیپلماسی تجاری ایران در شمال کشور تبدیل شود.

گیلان؛ گذرگاه طلایی تجارت با اوراسیا

موقعیت ژئواکونومیک گیلان، آن را به دروازه ارتباطی ایران با اوراسیا تبدیل کرده است. این استان با برخورداری از دسترسی آبی از طریق دریای خزر به روسیه، قزاقستان و آذربایجان، منطقه آزاد انزلی به عنوان یکی از قطب‌های تجاری شمال، کریدور شمالجنوب که اروپا را به هند متصل می‌کند، و بندرهای استراتژیک انزلی و کاسپین، می‌تواند نقش محوری در افزایش صادرات غیرنفتی ایران ایفا کند. داده‌های موجود نشان می‌دهند که بندر انزلی در سال ۲۰۲۴ حدود ۱.۵ میلیون تن کالا جابه‌جا کرده است که با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های لجستیکی، این ظرفیت می‌تواند تا ۳ میلیون تن افزایش یابد.

نقش‌آفرینان کلیدی در تحقق دیپلماسی اقتصادی

۱. اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی گیلان: این نهاد به عنوان نماینده بخش خصوصی، باید با اقداماتی مانند برگزاری وبینارهای تخصصی برای آشنایی تجار با مزایای موافقت‌نامه، انتشار لیست کالاهای مشمول تخفیف تعرفه‌ای (مانند محصولات کشاورزی، صنایع غذایی و فناوری)، و راه‌اندازی دفاتر نمایندگی مشترک با اتاق‌های بازرگانی شهرهای کلیدی اوراسیا (آستراخان، ایروان، آلماتی)، به تسهیل تجارت دوسویه کمک کند. اتاق بازرگانی گیلان می‌تواند از پلتفرم‌های دیجیتال مانند LinkedIn یا پلتفرم‌های تجاری اوراسیا مانند EEC Trade برای شبکه‌سازی با تجار خارجی استفاده کند.

۲. شرکت شهرک‌های صنعتی گیلان: با توجه به تقاضای بازار اوراسیا برای محصولات کشاورزی، صنایع سبک و کالاهای مصرفی، این شرکت می‌تواند سرمایه‌گذاران را برای احداث واحدهای بسته‌بندی و سردخانه‌های صادراتی جذب کند و توسعه صنایع تبدیلی (مانند فرآوری ماهی، چای و زیتون) را در دستور کار قرار دهد. استانداردسازی بسته‌بندی و اخذ گواهینامه‌های بین‌المللی مانند ISO 22000 می‌تواند مزیت رقابتی محصولات گیلان را افزایش دهد.

۳. منطقه آزاد انزلی؛ پیشران تجارت: این منطقه با قوانین ویژه اقتصادی، باید به هاب صادرات به اوراسیا تبدیل شود. اقدامات کلیدی شامل ایجاد مرکز تجارت مشترک ایران و اوراسیا با حضور شرکت‌های خارجی، توسعه زیرساخت‌های لجستیک و ترانزیت کالا، و ارائه معافیت‌های مالیاتی جذاب برای جذب سرمایه‌گذاران است. همچنین، استفاده از فناوری‌های دیجیتال مانند پلتفرم‌های تجارت الکترونیک فرامرزی برای اتصال مستقیم تولیدکنندگان گیلانی به بازارهای اوراسیا ضروری است.

۴. دفتر وزارت امور خارجه در گیلان: تعیین وابسته تجاری ویژه گیلان در سفارتخانه‌های روسیه، قزاقستان و ارمنستان، و تسهیل روادید تجاری برای فعالان اقتصادی دو طرف از وظایف این دفتر است.

۵. استانداری گیلان: تشکیل کارگروه اوراسیا با مشارکت بخش خصوصی و دانشگاه‌ها، و تدوین سند راهبردی صادرات استان به بازارهای هدف، نقش محوری استانداری را نشان می‌دهد.

چالش‌ها و موانع احتمالی

۱. زیرساخت‌های لجستیکی ناکافی: کمبود سردخانه‌های مدرن و سیستم‌های حمل‌ونقل سریع می‌تواند مانع صادرات محصولات فاسدشدنی مانند کیوی، ماهی و بلوبری شود. ۲. رقابت منطقه‌ای: کشورهای رقیب مانند ترکیه و آذربایجان نیز به دنبال افزایش سهم خود در بازار اوراسیا هستند. ۳. نبود هماهنگی بین نهادی: فقدان هماهنگی بین اتاق بازرگانی، استانداری، و منطقه آزاد انزلی می‌تواند مانع اجرای سریع برنامه‌ها شود.

پیشنهاداتی برای فعالان اقتصادی گیلان

  • تنوع‌بخشی به سبد صادراتی با تمرکز بر محصولات پرمتقاضی مانند کشاورزی (کیوی، زیتون، برنج، بلوبری)، صنایع غذایی (ماهی، مربا، عسل)، و صنایع دستی (چوب، حصیربافی).
  • شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی اوراسیا برای معرفی محصولات.
  • به‌روزرسانی استانداردهای تولید مطابق با نیازهای بازار اوراسیا.
  • دیجیتالی‌سازی تجارت از طریق ایجاد پلتفرم‌های آنلاین چندزبانه، استفاده از بلاکچین برای شفافیت در رهگیری کالاها، و توسعه مارکت‌پلیس تخصصی مشابه Alibaba.
  • آموزش و توانمندسازی تولیدکنندگان در زمینه استانداردهای صادراتی و قوانین گمرکی.
  • برندسازی مشترک برای محصولات صادراتی مانند "کیوی کاسپین" یا "چای لاهیجان".

نقش دولت در دیپلماسی اقتصادی گیلان

۱. تدوین سند جامع دیپلماسی اقتصادی استان گیلان با مشارکت نهادهای مرتبط. ۲. ایجاد «مرکز توسعه تجارت اوراسیا» در منطقه آزاد انزلی. ۳. حمایت هدفمند از صادرات غیرنفتی از طریق یارانه حمل‌ونقل، بیمه صادراتی و تسهیلات بانکی. ۴. ایجاد مسیر سبز گمرکی بین بنادر گیلان و مقاصد اوراسیا. ۵. استقرار رایزنان اقتصادی ویژه گیلان در سفارتخانه‌های ایران در کشورهای اوراسیا.

فرصتی که نباید از دست برود

موافقت‌نامه تجارت آزاد با اوراسیا پنجره‌ای جدید به روی اقتصاد ایران گشوده است. گیلان با همکاری نهادهای دولتی و بخش خصوصی می‌تواند به قطب تجاری شمال ایران تبدیل شود، اما این امر نیازمند برنامه‌ریزی منسجم، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، و دیپلماسی فعال اقتصادی است. مسئولان باید با اولویت‌دهی به این استان، زمینه را برای تحقق اقتصاد مقاومتی از طریق تجارت فرامرزی فراهم کنند. با تمرکز بر تقویت زیرساخت‌ها، هماهنگی نهادی، و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین، گیلان می‌تواند به هاب تجاری شمال ایران تبدیل شود.

۰ نظر ۱۲ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۰۱
محمد پور خوش سعادت

 فومن ، شهر ایمان و کرامت، نه جهنم نمایشی

محمد پور خوش سعادت

فومن، این نگین سرسبز و آرام گیلان، نه تنها با برنج‌زارهای خوش‌رنگ و باران‌های نرمش شناخته می‌شود، بلکه با گنجینه‌های فرهنگی بی‌همتایش هویتی ماندگار ساخته است؛ از شاعران و عالمان فرزانه تا شهدای گران‌قدری که نامشان بر تارک تاریخ این دیار می‌درخشد. اما وقتی به جای تکیه بر این سرمایه‌های اصیل، شاهد اجرای نمایش‌های مثل «جهنم فومن» با آن دکورهای ساختگی، دودهای مصنوعی و صحنه‌سازی‌های نکیر و منکر هستیم، باید درنگی کنیم و بار دیگر این میراث ارزشمند را مرور نماییم

شیون فومنی، این صدای رسای فرهنگ فومن، در شعرهایش به روشنی نشان می‌دهد که ایمان را نمی‌توان با ابزار ترس و نمایش در دل‌ها جای داد، بلکه باید آن را با کرامت انسانی و عدالت اجتماعی پیوند زد. این شاعر بزرگ فومن و گیلان  در یکی از اشعار ماندگارش می‌سراید

 موشت به پیشانی و دس به سفره‌یه،   

 شکم گشنه جا ایمان، چی کونه؟   

این دو سطر کوتاه اما ژرف، فریادی است علیه آنانی که می‌پندارند می‌توان با وعده‌های بهشتی یا ترساندن از جهنم، ایمان را به مردم تحمیل کرد. شیون در بیتی دیگر این حقیقت را آشکارتر بیان می‌کند

 دل بی‌نان و بی‌کار،   

 کجه دین بَوِه یار؟   

این پرسش تلخ و تکان‌دهنده، پرده از این واقعیت برمی‌دارد که دینداری بدون تأمین نیازهای اولیه و حفظ کرامت انسانی، تنها پوسته‌ای توخالی است که دیر یا زود فرو می‌ریزد. شیون که از بطن رنج‌ها و آرزوهای مردم فومن برخاسته بود، دین را در گرو نان، عدالت و احترام به انسانیت می‌دانست

اما شکوه فرهنگی فومن تنها به شیون محدود نمی‌شود. این شهر زادگاه عارف وارسته‌ای چون آیت‌الله بهجت فومنی است که با سلوک عرفانی و معنویت نابش، راهنمای بسیاری در مسیر ایمان حقیقی بود. او به ما آموخت که معنویت راستین نه در نمایش‌های پرسر و صدا، که در سادگی، اخلاص و ارتباط ژرف با معبود یافت می‌شود. از سوی دیگر، کیومرث صابری فومنی (گل‌آقا) با طنز نغز و هوشمندانه‌اش، نشان داد که چگونه می‌توان با قلمی شیرین و بیانی رسا، آگاهی اجتماعی را گسترش داد، بی‌آنکه به ترس یا اجبار متوسل شد. و چگونه می‌توان از یاد برد چهارصد شهید والامقام فومن را که با ایثار خون خود، درس کرامت و مقاومت را برای همیشه در تاریخ این سرزمین ثبت کردند؟ این شهیدان، همان آرمان‌هایی را نمایندگی می‌کنند که شیون در اشعارش به آنها اشاره داشت

  چرا نمایش‌هایی مانند «جهنم فومن» محکوم به شکستند؟    

از دیدگاه جامعه‌شناسی دین، تمرکز بر ظواهر مناسک دینی بدون پشتوانه‌ی عدالت اجتماعی، نه تنها به رشد معنویت نمی‌انجامد، که نتیجه‌ای جز دین‌گریزی ندارد. اجرای نمایش‌هایی مانند «جهنم فومن» با آن زبان ترس و عذاب، در سرزمینی که فرهنگش آمیخته با لطافت و مداراست، نه تنها خدمتی به دین نمی‌کند، که تصویری مخدوش از ایمان ارائه می‌دهد. شیون در بیتی دیگر این حقیقت را به زیبایی بیان کرده است

 باران بَوِه، دلم سبز،   

 ایمان بَوِه، اگه نون هَسِه.   

این شعر گویا نشان می‌دهد که ایمان حقیقی در بستری از رفاه و کرامت انسانی شکوفا می‌شود، نه در فضایی آکنده از ترس و تهدید

پروژه‌هایی مانند «جهنم فومن» نمونه‌ای بارز از سیاست‌گذاری‌های فرهنگی ناکارآمد است که به جای تقویت معنویت، به بی‌اعتمادی عمومی نسبت به نهادهای دینی و سیاسی  می‌انجامد. این رویکرد چند اشکال بنیادین دارد

  غفلت از نیازهای واقعی:   به جای پرداختن به مسائل حیاتی مانند عدالت اجتماعی، اشتغال و مبارزه با فقر، انرژی و منابع صرف نمایش‌های گذرا می‌شود

    تحریف ماهیت دین:   دینی که باید مایه‌ی آرامش و امید باشد، به ابزاری برای ایجاد رعب تبدیل می‌شود

    تناقض با فرهنگ بومی:   این نمایش‌ها با روحیه‌ی صلح‌جو و انسان‌محور مردم گیلان در تضاد است

   واکنش معکوس در جوانان:   نسل جدید که تشنه‌ی معنویت راستین است، از این قبیل نمایش‌ها رویگردان می‌شود

فومن با داشتن مفاخری چون آیت‌الله بهجت، گل‌آقا، و بیش از چهارصد شهید گران‌قدر و شاعری چون شیون فومنی، نیازی به این گونه نمایش‌های ناهمگون ندارد. به جای ساختن «جهنم»های ساختگی، بیایید شعرهای شیون را بخوانیم، از عرفان آیت‌الله بهجت بیاموزیم، و از طنز هوشمندانه‌ی گل‌آقا الهام بگیریم. یاد شهدا ما را به مسیر کرامت و ایثار رهنمون می‌شود. ایمان واقعی آنگاه شکوفا می‌شود که سفره‌ها پر از نان باشد، قلب‌ها سرشار از امید، و جامعه بستر عدالت. پیام شیون امروز هم برای ما زنده است, دین باید با آزادی و کرامت همراه باشد، نه با اجبار و ترس 

فومن، این شهر عالمان و شهدا و ادیبان، هرگز به «جهنم نمایشی» تبدیل نخواهد شد.

۰ نظر ۰۸ خرداد ۰۴ ، ۲۳:۴۲
محمد پور خوش سعادت

سهم نابرابر شمال از مدیریت پسماند؛ مازندران در اولویت، گیلان در بحران

محمد پور خوش سعادت

نصرتی معاون وزیر کشوردر پایان نشست بررسی مدیریت پسماند استان مازندران گفت دغدغه تامین مالی پروژه های پسماند مازندران با تدبیر وزیر کشور برطرف شد !!!

شمال ایران، با جنگل‌های سرسبز هیرکانی، تالاب‌های بی‌نظیر و ساحل کاسپین، سال‌هاست زیر سایه سنگین بحران پسماند نفس‌هایش به شماره افتاده است. در این میان، دو استان همسایه، مازندران و گیلان، هر دو با کوهی از زباله دست‌به‌گریبان‌اند، اما داستان برخورد با این بحران در این دو استان، زمین تا آسمان فرق دارد. مازندران، زادگاه وزیر کشور، با بودجه‌های کلان و پروژه‌های پرسرعت در مسیر مدیریت پسماند پیش می‌رود، اما گیلان، انگار در حاشیه نقشه تصمیم‌گیران، به حال خود رها شده است. این تفاوت فاحش، نه‌تنها عدالت زیست‌محیطی را زیر سؤال برده، بلکه شائبه‌ای تلخ را در ذهن‌ها کاشته: آیا هم‌ولایتی‌گری وزیر کشور، سکان مدیریت پسماند شمال را به سمت مازندران چرخانده است؟

مازندران روزانه بیش از ۳۰۰۰ تن زباله تولید می‌کند؛ عددی که در تعطیلات نوروز و تابستان، با هجوم مسافران، گاه دو برابر می‌شود. گیلان هم با ۲۲۰۰ تن زباله در روز، وضعیتی مشابه دارد. اما وقتی پای منابع و توجه ملی به میان می‌آید، انگار این دو استان در دو دنیای متفاوت‌اند. مازندران از سال گذشته طرحی جامع برای مدیریت پسماند کلید زده؛ از تفکیک زباله در مبدا گرفته تا زباله‌سوزهای مدرن در نوشهر و ساری که با حمایت مستقیم وزارت کشور و بودجه‌های کلان در حال تکمیل‌اند. این پروژه‌ها نه‌تنها آلودگی را کاهش داده‌اند، بلکه به الگویی برای مدیریت علمی پسماند تبدیل شده‌اند.

حالا نگاهی به گیلان بیندازیم: کارخانه‌های کمپوست رشت و انزلی با فناوری‌های قدیمی و ظرفیت‌های ناکافی، به زور نفس می‌کشند. در آستارا و فومن، زباله‌ها هنوز به روش‌های سنتی دفن یا رها می‌شوند. و بدتر از همه، سراوان، این زخم کهنه زیست‌محیطی، که شیرابه‌هایش سفره‌های آب زیرزمینی را مسموم کرده و سلامت نیم‌میلیون نفر را به خطر انداخته است. این محل دفن، نه‌تنها از مدیریت علمی بی‌بهره است، بلکه به کانونی برای اعتراضات اجتماعی تبدیل شده. چرا؟ چون ظاهراً اولویت جای دیگری است.

آیا این تفاوت فاحش، ریشه در زادگاه وزیر کشور ندارد؟ مازندران، با حمایت‌های ویژه و بودجه‌های هنگفت، انگار فرزند عزیزکرده دولت است، اما گیلان، با بحرانی به‌مراتب وخیم‌تر، در انتظار توجهی مانده که ظاهراً هرگز نمی‌رسد. اگر قرار باشد منابع ملی بر اساس وابستگی‌های جغرافیایی توزیع شود، تکلیف استان‌هایی که نماینده‌ای در کابینه ندارند چیست؟ مگر پسماند یک مسئله ملی و زیست‌محیطی نیست؟ چرا باید سیاست و هم‌ولایتی‌گری، آینده اکوسیستم شمال ایران را گروگان بگیرد؟

این نابرابری، تنها به محیط‌زیست آسیب نمی‌زند؛ جنگل‌های هیرکانی، تالاب انزلی و دریای کاسپین، که سرمایه‌های ملی ایران‌اند، زیر فشار این بی‌توجهی در حال نابودی‌اند. مطالعه‌ای از دانشگاه علوم پزشکی گیلان (۱۴۰۲) هشدار داده که نشت شیرابه‌های سراوان، آلودگی فلزات سنگین در آب‌های منطقه را به سطح خطرناک رسانده است. این یعنی فاجعه‌ای که نه‌تنها گیلان، بلکه کل منطقه را تهدید می‌کند.

آنچه این ماجرا را تلخ‌تر می‌کند، سکوت نهادهای نظارتی است. چرا سازمان بازرسی یا مجلس، به این تبعیض آشکار ورود نمی‌کنند؟ چرا گزارش شفافی از نحوه توزیع بودجه‌های زیست‌محیطی منتشر نمی‌شود؟ اگر وزارت کشور واقعاً متولی مدیریت بحران‌های ملی است، چرا این‌قدر یک‌طرفه به زادگاه وزیر توجه می‌کند؟

برای برون‌رفت از این بحران، گام‌های فوری لازم است. وزارت کشور باید کمیته‌ای با حضور کارشناسان محیط‌زیست و نمایندگان محلی تشکیل دهد تا طرحی جامع برای مدیریت پسماند گیلان، با محوریت سراوان، تدوین کند. تخصیص بودجه اضطراری برای نوسازی کارخانه‌های کمپوست و مهار شیرابه‌ها، می‌تواند جلوی فاجعه را بگیرد. در بلندمدت، زباله‌سوزهای مدرن و سیستم تفکیک زباله از مبدا، با مشارکت بخش خصوصی، می‌تواند حجم زباله‌های دفن‌شده را نصف کند. الگوبرداری از مازندران، اما با نگاهی عادلانه، راهگشاست.

وزیر کشور باید فراتر از زادگاهش ببیند. گیلان، با طبیعت بی‌نظیرش، شایسته این بی‌مهری نیست. اکنون زمان آن است که دولت، با شفافیت و عدالت، نشان دهد که محیط‌زیست ایران، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، برایش یکسان است. سراوان و گیلان منتظرند؛ وعده بس است، اقدام کنید.

۰ نظر ۰۴ خرداد ۰۴ ، ۱۸:۵۲
محمد پور خوش سعادت

چالش‌ها و سناریوهای توسعه پایدار بندر انزلی در افق ۱۴۳۰

تحلیلی بر فرصت‌ها، موانع و آینده‌نگری بندر راهبردی انزلی

محمد پور خوش سعادت 

چکیده

بندر انزلی، نگین کاسپین و یکی از مهم‌ترین دروازه‌های تجاری و گردشگری ایران در شمال کشور، با ظرفیت‌های طبیعی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی بی‌نظیر خود، می‌تواند نقشی محوری در توسعه منطقه ایفا کند. اما این بندر راهبردی، با چالش‌های جدی نظیر آلودگی فزاینده محیط زیست، زیرساخت‌های ناکارآمد و بوروکراسی پیچیده دست و پنجه نرم می‌کند که توسعه پایدار آن را به خطر می‌اندازد. این مقاله با رویکرد سناریونگاری، چشم‌اندازهای محتمل آینده بندر انزلی را تا افق ۱۴۳۰ بررسی کرده و راهکارهای نوآورانه، فناورانه و اجتماعی را برای گذار از این چالش‌ها و دستیابی به توسعه‌ای پایدار و هوشمند ارائه می‌دهد.

مقدمه: 

بندر انزلی، واقع در سواحل نیلگون دریای کاسپین و قلب منطقه آزاد تجاری-صنعتی، از دیرباز شریان حیاتی اقتصاد شمال کشور بوده است. وجود تالاب بین‌المللی انزلی، سواحل بکر، تنوع زیستی غنی و موقعیت استراتژیک در کریدور شمال-جنوب، پتانسیل بی‌بدیلی برای تبدیل این بندر به یک هاب تجاری و اکوتوریستی منطقه‌ای ایجاد کرده است. با این حال، مجموعه‌ای از چالش‌های ساختاری، مدیریتی و زیست‌محیطی، مانع از شکوفایی کامل این ظرفیت‌ها شده است. نگاهی آینده‌نگر به وضعیت این بندر تا سال ۱۴۳۰، می‌تواند نقشه‌راهی برای توسعه‌ای پایدار و جامع ترسیم کند.

فرصت‌ها و موانع: 

برای درک بهتر مسیر پیش روی بندر انزلی، لازم است ابعاد مختلف توسعه آن، شامل قابلیت‌ها و موانع موجود، به‌دقت مورد بررسی قرار گیرد:

۱. محور اقتصادی: از کریدور شمال-جنوب تا اقتصاد دیجیتال

  قابلیت‌ها: موقعیت ممتاز در کریدور شمال-جنوب دسترسی بی‌نظیری به بازارهای آسیای میانه، روسیه و قفقاز فراهم می‌کند. معافیت‌های مالیاتی در منطقه آزاد، فرصتی طلایی برای جذب سرمایه‌گذاری است. ظرفیت‌های گسترده در کشاورزی، شیلات، صنایع دریایی و گردشگری، به همراه پتانسیل رشد چشمگیر اقتصاد دیجیتال، به‌ویژه در گردشگری و تجارت الکترونیک، نویدبخش آینده‌ای روشن است.

  موانع: کاهش فاجعه‌بار ذخایر ماهی‌های خاویاری و سفید به دلیل صید بی‌رویه و آلودگی گسترده، زنگ خطر را به صدا درآورده است. ضعف شدید در جذب سرمایه‌گذاری خصوصی به دلیل پیچیدگی‌های بوروکراتیک، زیرساخت‌های لجستیکی غیررقابتی در مقایسه با بنادر منطقه‌ای مانند باکو و آستراخان، و فقدان زیرساخت‌های فناوری برای پشتیبانی از تجارت دیجیتال و لجستیک هوشمند، از موانع اصلی در این محور هستند.

۲. محور سیاسی–اداری: گره‌گشایی از چالش‌های ساختاری

  قابلیت‌ها: انعطاف‌پذیری حقوقی منطقه آزاد، فرصتی برای سیاست‌گذاری‌های نوین و حمایت از نوآوری فراهم می‌آورد. امکان همکاری‌های بین‌المللی با کشورهای حاشیه دریای کاسپین در توسعه بنادر و لجستیک، پتانسیل عظیمی را در این حوزه ایجاد می‌کند.

  موانع: بوروکراسی گسترده در صدور مجوزهای زیست‌محیطی، ساخت‌وساز و تجاری، یکی از بزرگترین معضلات است. ناهماهنگی مزمن میان نهادهای ملی، استانی و محلی و نبود سیستم‌های دیجیتالی شفاف برای مدیریت سرمایه‌گذاری و مجوزدهی، بر این مشکلات می‌افزاید.

۳. محور اجتماعی: سرمایه انسانی در انتظار فرصت

  قابلیت‌ها: وجود نیروی کار تحصیل‌کرده و جوان با استعداد بالا در زمینه‌های فنی و فناوری اطلاعات، و تنوع فرهنگی مناسب برای رشد گردشگری و فعالیت‌های خلاق، از نقاط قوت انزلی در این محور است.

  موانع: تراکم جمعیتی بالا و فشار بر زیرساخت‌های شهری، به همراه نرخ بیکاری بالا، به‌ویژه در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، چالش‌های جدی اجتماعی ایجاد کرده است. کمبود زیرساخت‌های شهری نظیر فاضلاب مدرن، حمل‌وننقل عمومی و مسکن مقرون‌به‌صرفه، از دیگر موانع است.

۴. محور فرهنگی–گردشگری: احیای هویت انزلی

  قابلیت‌ها: جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی مانند تالاب انزلی، اسکله تاریخی، بازارهای سنتی و ورزش‌های آبی، پتانسیل بی‌نظیری برای توسعه گردشگری فراهم می‌کنند. انزلی می‌تواند به مقصدی برای گردشگری سلامت، اکوتوریسم و گردشگری دیجیتال تبدیل شود.

  موانع: ضعف شدید در بازاریابی دیجیتال و برندسازی بین‌المللی انزلی، کمبود هتل‌ها و اقامتگاه‌های بوم‌گردی با کیفیت، و آلودگی زیست‌محیطی که جذابیت سواحل و تالاب را کاهش داده است، از موانع اصلی در این حوزه هستند.

۵. محور محیط زیستی: نجات تالاب، نجات آینده

  قابلیت‌ها: تالاب انزلی، ثبت‌شده در کنوانسیون رامسر، یکی از باارزش‌ترین اکوسیستم‌های آبی کشور با تنوع زیستی بالا و گونه‌های نادر و بومی است.

موانع: ورود گسترده فاضلاب‌های خانگی و صنعتی (بیش از ۲۰۰,۰۰۰ مترمکعب در سال) به تالاب، کاهش شدید مساحت تالاب (تا ۷۰٪) به دلیل رسوبات، ورود زباله و خشکسالی، و تخریب جنگل‌ها و مراتع پیرامونی در نتیجه گسترش نامتوازن شهری، بحران زیست‌محیطی جدی ایجاد کرده است.

۶. محور زیرساختی: بنیان توسعه هوشمند

  قابلیت‌ها: دسترسی به سه مسیر حمل‌ونقل بین‌المللی: دریایی، ریلی و جاده‌ای، و ظرفیت توسعه بندر هوشمند با کمک فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیاء و انبارهای خودکار، از نقاط قوت انزلی در این محور است.

  موانع: فرسودگی شدید شبکه فاضلاب و آب‌رسانی شهری، کمبود پایانه‌های پیشرفته، انبارهای سردخانه‌ای و سامانه‌های لجستیکی دیجیتال، و فقدان سیستم حمل‌ونقل عمومی کارآمد که به افزایش ترافیک ناشی از توسعه خطی شهر دامن زده است، از چالش‌های اساسی زیرساختی هستند.

انزلی در افق ۱۴۳۰: سه سناریوی محتمل

آینده بندر انزلی، سرنوشتی محتوم نیست؛ بلکه نتیجه تصمیمات امروز و اقداماتی است که در پیش گرفته می‌شوند. سه سناریوی محتمل برای انزلی تا سال ۱۴۳۰ عبارتند از:

۱. سناریوی توسعه پایدار و هوشمند: نگین سبز کاسپین

در این سناریو، انزلی به واسطه احیای کامل تالاب با استفاده از تصفیه‌خانه‌های پیشرفته، لایروبی و بازسازی پوشش گیاهی، به یک نمونه موفق از توسعه پایدار تبدیل می‌شود. توسعه بنادر سبز با کشتی‌های برقی، سیستم‌های دیجیتال کنترل آلودگی و لجستیک هوشمند، از ویژگی‌های بارز این سناریو است. جذب سرمایه‌گذاری خارجی از طریق پنجره واحد سرمایه‌گذاری در منطقه آزاد، و استفاده گسترده از پلتفرم‌های دیجیتال برای گردشگری، تجارت و مدیریت شهری، منجر به کاهش بیکاری به زیر ۵٪، افزایش درآمد سرانه و تبدیل انزلی به هاب تجاری-اکوتوریستی منطقه‌ای خواهد شد.

۲. سناریوی توسعه ناپایدار و تخریب‌محور: فاجعه زیست‌محیطی

این سناریو، نتیجه اجرای پروژه‌های صنعتی بدون ارزیابی دقیق زیست‌محیطی، رشد بی‌رویه مهاجرت، نابودی منابع طبیعی و تشدید تنش‌های اجتماعی است. در این چشم‌انداز، قابلیت‌های گردشگری و اکولوژیکی انزلی به طور کامل از بین رفته، بیش از ۸۰٪ تالاب نابود می‌شود و نارضایتی اجتماعی و مهاجرت معکوس افزایش می‌یابد.

۳. سناریوی رکود و فرسایش مزمن: بندر فراموش‌شده

در این سناریو، تداوم ضعف مدیریتی، فرار سرمایه‌گذاران و خشک‌شدن تالاب، به همراه افزایش شدید بیکاری و مهاجرت جوانان، انزلی را از یک بندر فعال به منطقه‌ای محروم با اقتصادی راکد تبدیل خواهد کرد.

راهبردهای پیشنهادی برای تحقق توسعه پایدار: نقشه‌راهی به سوی آینده‌ای روشن

برای هدایت انزلی به سمت سناریوی "توسعه پایدار و هوشمند"، اتخاذ راهبردهای جامع و یکپارچه ضروری است:

  حکمرانی پایدار و هماهنگ: ایجاد شورای عالی توسعه پایدار انزلی با مشارکت فعال دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی، برای هماهنگی و هم‌افزایی تصمیمات ضروری است.

  سرمایه‌گذاری فناورانه: سرمایه‌گذاری در بنادر هوشمند، حمل‌ونقل سبز و سامانه‌های مدیریت اطلاعات یکپارچه، کارایی و رقابت‌پذیری بندر را افزایش می‌دهد.

  احیای زیست‌محیطی: اجرای پروژه‌های بزرگ زیست‌محیطی برای احیای تالاب انزلی، شامل تصفیه فاضلاب‌ها، لایروبی و جلوگیری از ورود آلاینده‌ها، از اولویت‌های اصلی است.

  برندسازی و بازاریابی هوشمند: برندسازی دیجیتال انزلی در حوزه گردشگری سلامت، طبیعت‌گردی و ورزش‌های آبی، با هدف جذب گردشگران داخلی و خارجی، باید در دستور کار قرار گیرد.

  نوآوری و کارآفرینی: راه‌اندازی مراکز نوآوری و شتاب‌دهنده‌ها در حوزه گردشگری دیجیتال، شیلات هوشمند و زیست‌فناوری، به توسعه اقتصاد دانش‌بنیان کمک شایانی خواهد کرد.

  اصلاح بوروکراسی: اصلاح بوروکراسی اداری با پلتفرم‌های صدور مجوز آنلاین، یکپارچه‌سازی مجوزها و کاهش زمان پاسخگویی به زیر ۳۰ روز، مشوق سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های اقتصادی خواهد بود.

جمع‌بندی: انزلی، آینده‌ای در گرو همت جمعی

بندر انزلی، با گنجینه‌ای از فرصت‌ها و چالش‌ها، در نقطه‌ای حساس از تاریخ خود قرار دارد. آینده این بندر راهبردی، در گرو تصمیمات شجاعانه امروز، اراده سیاسی قوی، همگرایی نهادی و مشارکت فعال مردم است. در این مسیر، فناوری، زیست‌محیطی‌اندیشی و نوآوری، سه محور نجات‌بخش خواهند بود. انزلی می‌تواند تا افق ۱۴۳۰ به الگویی درخشان از توسعه پایدار تبدیل شود، اگر همه با هم برای نجات آن گام برداریم.

۰ نظر ۰۳ خرداد ۰۴ ، ۱۸:۵۹
محمد پور خوش سعادت

سونامی سرطان، فاضلاب نیمه‌کاره و «سرویس بهداشتی بزرگ» درافق گیلان 1430   

محمد پور خوش سعادت  Foumani.ir@gmail.com

استان گیلان، با اکوسیستم منحصربه‌فرد  و موقعیت استراتژیک در حاشیه دریای خزر، پتانسیل تبدیل شدن به الگوی توسعه پایدار ایران را دارد. اما این منطقه، زیر سایه بحران فاضلاب، به نماد ناکارآمدی ساختاری، بی‌عدالتی در تخصیص منابع و تهدیدی فزاینده برای سلامت عمومی، محیط‌زیست و اقتصاد محلی تبدیل شده است. این فاجعه، نتیجه دهه‌ها سوءمدیریت، فساد مالی و بی‌توجهی به زیرساخت‌های حیاتی است که تالاب انزلی را به «سرویس بهداشتی بزرگ» و مردم را به قربانیان «سونامی سرطان» بدل کرده است.

پروژه‌های نیمه‌تمام

در سال ۱۳۸۵، بانک جهانی اعتباری بالغ بر ۱۴۸.۵ میلیون دلار برای اجرای طرح‌های آب و فاضلاب در رشت و بندرانزلی تخصیص داد، که ۷۰ میلیون دلار آن به انزلی اختصاص داشت. این بودجه، با هدف ایجاد شبکه‌های مدرن جمع‌آوری و تصفیه فاضلاب، قرار بود استانداردهای زیست‌محیطی و بهداشتی این شهرها را به سطح کشورهای توسعه‌یافته نزدیک کند. اما تنها ۳.۲ میلیون دلار (۲.۲ درصد) جذب شد و پروژه‌ها در مرحله خاکبرداری متوقف شدند.

گزارش دیوان محاسبات   نشان می‌دهد که ۶۸ درصد این بودجه به دلیل «انحراف مالی» به پروژه‌های غیرمرتبط یا حساب‌های نامشخص منتقل شد. فقدان مکانیزم‌های حسابرسی شفاف و نظارت مستقل، این هدررفت را ممکن کرد. تا سال ۲۰۱۰، بانک جهانی به دلیل عدم پیشرفت، این طرح‌ها را از فهرست خود خارج کرد.

اکنون، پس از گذشت ۳۸ سال از آغاز پروژه‌های فاضلاب در این دو شهر، سیستم‌های موجود همچنان ناقص و غیراستاندارد هستند. بر اساس برآوردهای فعلی هزینه تکمیل این پروژه‌ها به دلیل تأخیرهای طولانی و تورم به ۲۷۰ میلیون دلار رسیده است. این رقم، معادل ۹ برابر بودجه اولیه (با احتساب ارزش زمانی پول) است و نشان‌دهنده خسارت هنگفت ناشی از ناکارآمدی مدیریتی است.

 عمق بحران در اعداد

بحران فاضلاب در گیلان با داده‌های تکان‌دهنده‌ای همراه است که نقض آشکار حق شهروندان به محیط‌زیست سالم را نشان می‌دهد:

عمر پروژه‌ها: از سال ۱۳۶۶، پروژه‌های فاضلاب رشت و انزلی آغاز شدند، اما تنها ۳۳ درصد از شبکه فاضلاب شهری تکمیل شده است.

شهرهای فاقد زیرساخت: از ۱۷ شهرستان گیلان، ۹ شهر  هیچ سیستم جمع‌آوری یا تصفیه فاضلاب ندارند. این در حالی است که میانگین شهرهای فاقد تصفیه‌خانه در ایران ۱۸ درصد است.

تصفیه‌خانه‌های ناکارآمد: تنها رشت، انزلی و لاهیجان تصفیه‌خانه دارند، اما این تأسیسات با ۵۲ درصد ظرفیت کار می‌کنند. گزارش شرکت آب و فاضلاب گیلان  نشان می‌دهد که تصفیه‌خانه رشت تنها ۴۱ درصد فاضلاب ورودی (معادل ۳۲,۰۰۰ مترمکعب در روز) را تصفیه می‌کند و مابقی به رودخانه‌های زرجوب و گوهررود سرریز می‌شود.

تولید و دفع فاضلاب: بر اساس گزارش سازمان حفاظت محیط‌زیست   سالانه ۹۸ میلیون مترمکعب فاضلاب در گیلان تولید می‌شود که ۷۸ میلیون مترمکعب (۸۰ درصد) بدون تصفیه به دریای خزر، تالاب انزلی یا خاک نفوذ می‌کند.این داده‌ها، نه‌تنها از نظر آماری شرم‌آورند، بلکه  نقض استانداردهای بین‌المللی مانند چارچوب‌های سازمان بهداشت جهانی  برای مدیریت فاضلاب را نشان می‌دهند.

سرویس بهداشتی بزرگ به نام تالاب انزلی

تالاب انزلی، یکی از ارزشمندترین تالاب‌های جهان ، به فاضلاب‌روباز  عظیم انسانی، صنعتی و بیمارستانی بیش از ۱.۲ میلیون نفر تبدیل شده است. گزارش مرکز تحقیقات محیط‌زیست ایران  نشان می‌دهد که روزانه ۱۳۵,۰۰۰ مترمکعب فاضلاب خام به تالاب سرازیر می‌شود، که ترکیب آن شامل ۵۸ درصد فاضلاب خانگی، ۳۳ درصد صنعتی و ۹ درصد بیمارستانی است. این آلودگی، اکوسیستم تالاب را به مرز فروپاشی رسانده است

تنوع زیستی: مرگ ۸۸ درصد گونه‌های بومی مانند ماهی سفید خزری و کاهش ۹۲ درصد جمعیت پرندگان مهاجر (از ۱۵۰ گونه به ۱۲ گونه) گزارش شده است. این کاهش، زنجیره غذایی تالاب را مختل کرده و اثرات دومینویی بر اکوسیستم منطقه دارد.

آلودگی شیمیایی: غلظت نیترات (۴۸ میلی‌گرم بر لیتر) و فسفات (۳.۲ میلی‌گرم بر لیتر) در آب تالاب، به ترتیب ۴.۸ و ۶.۴ برابر حد مجاز است، که منجر به پدیده  رشد بیش‌ازحد جلبک‌ها  و مرگ مناطق وسیعی از تالاب شده است.

بوی تعفن: انتشار گازهای سمی مانند هیدروژن سولفید (H₂S) در روزهای گرم، سطح کیفیت زندگی ساکنان را به شدت کاهش داده و آن‌ها را ناچار به استفاده از ماسک و بستن پنجره‌ها کرده است و قایقرانی در بخش هایی از تالاب را ناممکن کرده است

از منظر علمی، این وضعیت نه‌تنها تالاب انزلی را به یک «فاضلاب‌رو باز» تبدیل کرده، بلکه نقض تعهدات ایران در کنوانسیون رامسر برای حفاظت از تالاب‌های بین‌المللی است.

 مدل‌سازی‌های زیست‌محیطی  پیش‌بینی می‌کنند که در صورت تداوم روند کنونی، تالاب تا سال ۲۰۳۲ به یک باتلاق مرده تبدیل خواهد شد.

  سونامی سرطان  

گیلان به یکی از کانون‌های اصلی سرطان در ایران تبدیل شده است. داده‌های وزارت بهداشت   نشان می‌دهند:

میزان ابتلا: سالانه ۶,۹۵۰ نفر در گیلان به سرطان مبتلا می‌شوند، که نسبت به سال ۲۰۱۸ (۳,۰۵۰ مورد) ۲.۳ برابر شده است.

رتبه کشوری: با نرخ ۴۱۰ مورد به ازای ۱۰۰,۰۰۰ نفر، گیلان بالاترین نرخ سرطان در ایران را دارد (میانگین کشوری: ۲۱۵ مورد).

نوع سرطان: ۶۸ درصد موارد جدید، سرطان‌های گوارشی (معده، کبد، روده بزرگ) هستند. مطالعه اپیدمیولوژیک دانشگاه علوم پزشکی گیلان  تأیید می‌کند که ۸۲ درصد سرطان‌های روده بزرگ منشأ محیطی دارند.

عوامل محیطی، به‌ویژه آلودگی آب و خاک ناشی از فاضلاب، نقش کلیدی دارند:

آلودگی آب زیرزمینی: تحلیل آزمایشگاهی (۲۰۲۴) نشان داد که غلظت نیترات (۴۹ میلی‌گرم بر لیتر)، سرب (۰.۰۹ میلی‌گرم بر لیتر) و کادمیوم (۰.۰۱۲ میلی‌گرم بر لیتر) در آب زیرزمینی رشت و انزلی به ترتیب ۴.۹، ۴.۵ و ۴ برابر حد مجاز WHO است. نیترات با سرطان معده و روده بزرگ، و فلزات سنگین با سرطان کبد و کلیه مرتبط هستند.

میکروب‌های پاتوژن: فاضلاب خام حاوی باکتری‌هایی مانند Escherichia coli و Salmonella است که در نمونه‌های آب رودخانه‌های زرجوب و گوهررود  به ترتیب ۱۰ و ۱۰ CFU در میلی‌لیتر گزارش شده‌اند، که ۱۰۰ برابر حد مجاز است. این پاتوژن‌ها عامل اصلی شیوع هپاتیت A  ۵۲ مورد به ازای ۱۰۰,۰۰۰ نفر) و اسهال باکتریایی (۷۸ مورد به ازای ۱۰۰,۰۰۰ نفر) هستند، که ۵۵ درصد بالاتر از میانگین کشوری است.

مواد سرطان‌زا: ترکیبات آلی فرار (VOCs) و هیدروکربن‌های پلی‌آروماتیک (PAHs) در فاضلاب صنعتی، در نمونه‌های تالاب انزلی  شناسایی شدند. این مواد با افزایش ریسک سرطان‌های گوارشی و تنفسی مرتبط هستند.

از منظر اپیدمیولوژی، این داده‌ها نشان‌دهنده رابطه مستقیم بین آلودگی محیطی و افزایش بیماری‌هاست.

دلایل ریشه‌ای

سوءمدیریت و فساد مالی: هدررفت ۱۴۵ میلیون دلار از بودجه بانک جهانی، نتیجه نبود شفافیت و فساد سیستمی بود. تحلیل داده‌های دیوان محاسبات  نشان می‌دهد که ۷۰ درصد این بودجه به پروژه‌های غیرمرتبط منتقل شده است.

تبعیض در تخصیص منابع: مدل‌های تخصیص بودجه ملی   نشان می‌دهند که استان‌های مرکزی مانند اصفهان و تهران به طور میانگین ۳.۸ برابر گیلان بودجه زیرساختی دریافت کردند، با وجود نیازهای مشابه. این تبعیض، نتیجه نبود معیارهای علمی در اولویت‌بندی است و البته ضعف مدیران محلی و ضعف نمایندگان مجلس در گرفتن حق مردم گیلان است

فقدان نظارت و پاسخگویی: نبود نهادهای نظارتی پیگیر  و شاخص‌های عملکرد (KPIs) برای پروژه‌های فاضلاب، امکان رصد پیشرفت را از بین برد. تحلیل‌های مدیریت پروژه  نشان می‌دهند که فقدان چارچوب‌هانظارت فنی  در اجرای این طرح‌ها، عامل اصلی شکست آن‌هاست.

راهکارهای پیشنهادی

برای نجات گیلان، راهکارهای زیر مبتنی بر فناوری، مدیریت و شواهد علمی پیشنهاد می‌شوند:

تخصیص بودجه اضطراری و نظارت بین‌المللی: تخصیص ۴۰۰ میلیون دلار بودجه اضطراری برای تکمیل پروژه‌های فاضلاب در رشت، انزلی و ۹ شهر فاقد تصفیه‌خانه   

احیای تالاب انزلی: توقف ورود فاضلاب با احداث کانال‌های موقت و لایروبی با ظرفیت ۲ میلیون مترمکعب  . استفاده از فناوری‌های بیورمدیاسیون (مانند گیاه‌پالایی با نی‌زار) برای کاهش نیترات و فسفات. تخصیص بودجه لازم  برای این پروژه.

نوسازی و گسترش تصفیه‌خانه‌ها: بازسازی تصفیه‌خانه‌های موجود با فناوری بیوراکتور غشایی (MBR) برای افزایش راندمان به ۹۵ درصد. احداث ۹ تصفیه‌خانه مدولار با ظرفیت ۲۰۰,۰۰۰ مترمکعب در روز   هزینه تخمینی حدود  ۱۵۰ میلیون دلار (طرح بانک جهانی ) 

پیگیری قضایی و شفافیت: تشکیل کمیته تحقیق و تفحص با نظارت قوه قضاییه برای بررسی هدررفت بودجه بانک جهانی. ایجاد سامانه آنلاین شفافیت مالی با دسترسی عمومی برای رصد بودجه‌های آتی.

آگاهی عمومی و مدل‌سازی اجتماعی: راه‌اندازی کمپین‌های رسانه‌ای مبتنی بر مدل‌های تغییر رفتار   برای افزایش مطالبه‌گری. آموزش جوامع محلی برای کاهش آلودگی‌های خانگی با استفاده از اپلیکیشن‌های آموزشی.

بازسازی اقتصاد محلی: پاکسازی رودخانه‌ها با فناوری‌های نانوذرات برای حذف فلزات سنگین و تخصیص یارانه به کشاورزان برای استفاده از آب تصفیه‌شده.

 فاجعه‌ای که قابل پیشگیری است

فاجعه فاضلاب در گیلان، نتیجه دهه‌ها ناکارآمدی، فساد و بی‌توجهی به علم و داده است. تالاب انزلی در حال مرگ است، سرطان زندگی مردم را می‌بلعد و اقتصاد محلی در آستانه فروپاشی است. اما این بحران قابل حل است. با عزمی ملی، فناوری‌های مدرن و مدیریت مبتنی بر شواهد، می‌توان گیلان را به نگین سبز ایران بازگرداند. مردم این سرزمین حق دارند در محیطی سالم زندگی کنند و از ثروت طبیعی خود بهره‌مند شوند.

  آیا وقت آن نرسیده که با رویکردی علمی و مسئولانه، این فاجعه پایان یابد؟ اکنون زمان عمل است، نه بهانه‌تراشی.

 

۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۱۲
محمد پور خوش سعادت

صنایع کوچک گیلان قربانی بی‌برنامگی و فرصت‌سوزی: چالش‌های مسیر گیلان ۱۴۳۰

محمد پور خوش سعادت   WWW.Foumani.ir

 

صنایع کوچک و متوسط SMEs در اقصی نقاط جهان، به عنوان نبض تپنده اقتصاد و پیشران اصلی اشتغال‌زایی و توسعه متوازن منطقه‌ای شناخته می‌شوند. استان گیلان نیز، با دارا بودن مزایای رقابتی چشمگیری نظیر دسترسی به پهنه دریای خزر، گنجینه‌های ارزشمند منابع طبیعی و پیشینه غنی در صنایعی همچون نساجی و صنایع غذایی، از این قاعده مستثنی نبوده است. اما، کژتابی‌های مدیریتی و سوءتدبیرهای ساختاری سبب شده‌اند تا این صنایع، به جای ایفای نقش محوری در توسعه اقتصادی استان، خود به کانون چالش‌ها و موانع پیشرفت بدل گردند. فقدان یک استراتژی مدون صنعتی، گسترش دامنه فساد ، توزیع ناعادلانه منابع حیاتی و غفلت نابخشودنی از مزیت‌های نسبی بومی، همگی دست به دست هم داده‌اند تا صنایع کوچک گیلان، از موتور محرکه توسعه به بخشی از بار سنگین بحران اقتصادی استان تبدیل شوند.

تاریخچه صنعتی گیلان: روایتی از اوج و فرود

دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ خورشیدی، دوران اوج صنعتی در استان گیلان بود. "شهر صنعتی رشت"، بنیان‌گذاری شده در سال ۱۳۵۳، نه تنها به عنوان یکی از پنج شهر صنعتی پیشگام و بزرگ ایران شناخته می‌شد، بلکه میزبان شماری از واحدهای صنعتی پیشرو در سطح ملی بود. صنایع نساجی خوشنامی چون ایران پوپلین، صنایع پوشش گیلان، ریسندگی خاور، ایران برک، فومنات و فرش گیلان، همگی نمادهایی از رونق صنعتی این دوره بودند و محصولاتشان در بازارهای داخلی و حتی خارجی، نامی آشنا داشت.

افول تدریجی صنعت  گیلان

با تغییر رویکرد کلان و اعلام گیلان به عنوان قطب کشاورزی در دولت سوم  ، متاسفانه، اولویت از توسعه صنعتی به سمت کشاورزی سوق یافت. این تغییر نگرش، اگرچه با هدف توسعه بخش کشاورزی صورت گرفت، اما به تدریج منجر به کم‌توجهی و رکود بسیاری از واحدهای صنعتی فعال در استان شد. در این دوران، نه تنها سیاست صنعتی منسجمی برای حفظ و توسعه صنایع موجود تدوین نشد، بلکه بسیاری از واحدهای تولیدی به دلیل عدم حمایت و ناتوانی در رقابت، چرخ تولیدشان از حرکت بازایستاد. این در حالی بود که استان همجوار، اردبیل، با اتخاذ رویکردی هوشمندانه و تمرکز بر توسعه صنایع تبدیلی کشاورزی، توانست مسیر توسعه صنعتی پایدارتر و متوازن‌تری را در پیش بگیرد.

وضعیت کنونی صنایع کوچک در گیلان

امروزه، صنایع کوچک در گیلان به صورت جزیره‌های پراکنده و بدون هیچگونه برنامه‌ریزی راهبردی منسجم توسعه یافته‌اند. واحدهای صنعتی کوچک، اغلب در نقاطی مستقر شده‌اند که نه تنها از نظر جغرافیایی ارتباط منطقی با یکدیگر ندارند، بلکه فاقد توجیه اقتصادی لازم نیز هستند. این پراکندگی نامنظم، منجر به کاهش چشمگیر بهره‌وری، افزایش سرسام‌آور هزینه‌های تولید و دشواری در ایجاد هم‌افزایی بین واحدهای صنعتی شده است.

 درس‌هایی از اردبیل

نگاهی به وضعیت استان همجوار، اردبیل، به خوبی گویای عمق بی‌تدبیری‌ها در گیلان است:

 * تسهیلات بانکی: شاخص تسهیلات به سپرده  LDR  که نشان‌دهنده میزان تسهیلات اعطا شده بانک‌ها نسبت به سپرده‌های جذب شده است، در اردبیل به رقم قابل توجه ۹۸.۱ درصد می‌رسد. این بدان معناست که بانک‌های اردبیل، منابع بیشتری را در قالب تسهیلات در اختیار فعالان اقتصادی قرار می‌دهند. در مقابل، این شاخص در گیلان تنها ۶۴.۷ درصد است که نشان‌دهنده کمبود دسترسی به منابع مالی برای تولیدکنندگان گیلانی است.

 * صادرات صنعتی: در سال گذشته، استان اردبیل موفق به صادرات بیش از ۲۰۰ میلیون دلار کالا شده است. این در حالی است که گیلان، با وجود برخورداری از بنادر فعال و مزیت همجواری با کشورهای حاشیه خزر، سهم بسیار ناچیزتری در صادرات صنعتی دارد. این امر، گواه روشنی بر عدم بهره‌گیری مناسب از ظرفیت‌های تجاری استان است.

چالش‌های اساسی توسعه صنایع کوچک در گیلان

۱. فقدان سکاندار: بی‌برنامگی و نبود راهبرد صنعتی

شاید بتوان گفت، مهم‌ترین چالش پیش روی صنایع کوچک گیلان، فقدان یک نقشه راه صنعتی مدون و جامع است. برخلاف استان‌هایی نظیر اردبیل که با تدوین برنامه‌های مشخص برای توسعه صنایع تبدیلی کشاورزی، مسیر روشنی را برای فعالان اقتصادی ترسیم کرده‌اند، در گیلان هیچ استراتژی بلندمدتی برای توسعه صنعتی، مبتنی بر مزیت‌های رقابتی استان، به چشم نمی‌خورد. این فقدان راهبرد، نه تنها سرمایه‌گذاران را سردرگم کرده، بلکه مانع از تخصیص بهینه منابع و شکل‌گیری خوشه‌های صنعتی پویا شده است.

۲. رانت اقتصادی و تصمیمات جانبدارانه

متاسفانه، در دو دهه اخیر، یک جریان سیاسی-اقتصادی خاص، سایه‌ای سنگین بر فرآیند تصمیم‌گیری‌های صنعتی استان افکنده است. این جریان، با اعمال نفوذ در تخصیص منابع محدود استان به پروژه‌های غیرمولد و عمدتاً وابسته به خود، نه تنها فضای رقابت سالم را از بین برده، بلکه زمینه را برای رشد قارچ‌گونه واحدهای ناکارآمد و وابسته به رانت فراهم کرده است. این امر، فعالان اقتصادی سالم و نوآور را دلسرد و از گردونه رقابت خارج کرده است.

۳.  عملکرد ناموفق منطقه آزاد انزلی

منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی که با هدف توسعه صادرات غیرنفتی و جذب سرمایه‌گذاری خارجی ایجاد شد، متاسفانه در عمل به محلی برای واردات بی‌رویه کالاهای مصرفی تبدیل شده است. آمارهای  منتشره فقط سال 1401 نشان می‌دهد که از مجموع ۱.۵ میلیون تن جابه‌جایی کالا در بندر انزلی، تنها ۱۰ درصد آن مربوط به صادرات بوده است. این عملکرد ضعیف، نشان‌دهنده انحراف از اهداف اولیه و عدم بهره‌گیری مناسب از این ظرفیت بالقوه برای توسعه صنایع صادرات‌محور در استان است.

۴. تبعیض ناروا: بی‌عدالتی در تخصیص منابع ملی

با وجود پتانسیل‌های انکارناپذیر گیلان در حوزه‌های مختلف صنعتی، این استان سهم بسیار ناچیزی از منابع سرمایه‌گذاری صنعتی در سطح ملی دریافت می‌کند. در حالی که استان‌هایی مانند اصفهان و یزد به ترتیب بیش از ۲۰ درصد از بودجه صنعتی کشور را به خود اختصاص می‌دهند، سهم گیلان از این منابع حیاتی، تنها حدود ۵ درصد است. این تخصیص ناعادلانه منابع، نه تنها مانع از رشد صنایع موجود شده، بلکه امکان ایجاد صنایع جدید و بهره‌گیری از ظرفیت‌های استان را نیز محدود کرده است.

۵. تغییر کاربری اراضی کشاورزی

یکی دیگر از چالش‌های جدی پیش روی توسعه پایدار در گیلان، پدیده شوم تغییر کاربری اراضی کشاورزی است. سوداگران در دهه گذشته، متاسفانه بیش از ۱۰۰۰۰ هکتار از بهترین اراضی کشاورزی استان تغییر کاربری داده‌اند. این روند نگران‌کننده، نه تنها امنیت غذایی را در معرض تهدید قرار می‌دهد، بلکه با از بین بردن ظرفیت‌های کشاورزی، امکان توسعه صنایع تبدیلی مرتبط با این بخش را نیز محدود می‌کند.

پیامدهای بحران صنعتی در گیلان: زخم‌های عمیق بر پیکره جامعه

۱. پیری زودرس: بحران اجتماعی و جمعیتی

گیلان با داشتن ۲۵ درصد جمعیت بالای ۶۰ سال، به عنوان پیرترین استان ایران شناخته می‌شود. نرخ باروری پایین (۱.۳ فرزند به ازای هر زن) و مهاجرت گسترده جوانان تحصیل‌کرده به سایر استان‌ها به دلیل نبود فرصت‌های شغلی مناسب، آینده جمعیتی استان را با چالش‌های جدی مواجه کرده است. این روند، نه تنها ساختار جمعیتی استان را نامتوازن کرده، بلکه نیروی کار جوان و فعال را از گیلان خارج کرده است.

۲. سایه شوم بیکاری: فقر و نابرابری اجتماعی

نرخ بیکاری در استان گیلان در حال حاضر حدود ۸.۲ درصد است، اما این رقم برای فارغ‌التحصیلان دانشگاهی تا ۲۵ درصد نیز تخمین زده می‌شود. این وضعیت اسفناک، منجر به کاهش شدید کیفیت زندگی شهروندان، افزایش نابرابری‌های اجتماعی و گسترش دامنه فقر در استان شده است. جوانان تحصیل‌کرده که سرمایه اصلی هر جامعه‌ای محسوب می‌شوند، به دلیل نبود فرصت‌های شغلی مناسب، مجبور به ترک دیار خود شده‌اند.

۳. فرصت‌های سوخته: حسرت توسعه نیافته

گیلان با برخورداری از موقعیت استراتژیک و دسترسی به دریای خزر، می‌توانست به یکی از قطب‌های مهم تجارت و صادرات در منطقه تبدیل شود. بنادر فعال این استان، ظرفیت بالقوه‌ای برای توسعه صنایع صادرات‌محور و ایجاد رونق اقتصادی داشته‌اند. اما، به دلیل بی‌توجهی و عدم برنامه‌ریزی صحیح، این فرصت‌های طلایی به سادگی از دست رفته‌اند و گیلان نتوانسته است از مزیت‌های جغرافیایی خود به نحو مطلوب بهره‌برداری کند.

راهکارها برای گیلان ۱۴۳۰: بارقه‌های امید در افق پیش رو

۱. ترسیم مسیر روشن: تدوین نقشه راه صنعتی

 * توسعه خوشه‌های صنعتی: شناسایی و توسعه خوشه‌های صنعتی مبتنی بر مزیت‌های نسبی استان، نظیر صنایع مرتبط با چای، برنج، آبزی‌پروری و صنایع چوبی، با هدف افزایش رقابت‌پذیری و ایجاد هم‌افزایی بین واحدهای تولیدی.

 * ایجاد زنجیره‌های ارزش منطقه‌ای: برقراری ارتباط مؤثر بین صنایع کوچک و بزرگ و ایجاد زنجیره‌های تولید منطقه‌ای با بهره‌گیری از ظرفیت‌های محلی و کاهش وابستگی به واردات مواد اولیه.

۲.  مبارزه با فساد و ارتقای شفافیت

 * استقرار نظام شایسته‌سالاری: ایجاد یک نظام شفاف و مبتنی بر شایستگی در فرآیند تخصیص منابع و ارائه تسهیلات به واحدهای تولیدی، با هدف جلوگیری از رانت و فساد.

* نظارت دقیق بر منطقه آزاد انزلی: بازنگری در اهداف و عملکرد منطقه آزاد انزلی و تغییر جهت آن به سوی توسعه صادرات غیرنفتی و جذب سرمایه‌گذاری در صنایع تولیدی.

۳. تخصیص عادلانه: اجرای آمایش سرزمینی

 * تخصیص منابع بر اساس ظرفیت‌ها: تخصیص منابع مالی و زیرساختی بر اساس ظرفیت‌های طبیعی، اقتصادی و جمعیتی هر منطقه از استان، با هدف ایجاد توسعه متوازن.

 * جلوگیری از صنایع آب‌بر: ممانعت از احداث صنایع آب‌بر در مناطق کم‌آب کشور و هدایت این صنایع به استان‌های شمالی نظیر گیلان که از منابع آبی غنی برخوردارند.

۴. توانمندسازی تولیدکنندگان: حمایت هدفمند از صنایع کوچک

 * تسهیلات کم‌بهره: ارائه تسهیلات بانکی با نرخ سود پایین و شرایط بازپرداخت مناسب به واحدهای تولیدی کوچک و متوسط، با هدف تامین سرمایه در گردش و توسعه آن‌ها.

 * ایجاد مراکز نوآوری و فن بازارها: تاسیس و حمایت از مراکز نوآوری و فن بازارها برای تسهیل انتقال فناوری، ارتقای سطح دانش فنی و توسعه محصولات جدید در صنایع تبدیلی و سایر بخش‌ها.

۵. پاسداری از میراث سبز: حفظ اراضی کشاورزی

 * قوانین سختگیرانه: تصویب و اجرای قوانین سختگیرانه برای جلوگیری از تغییر کاربری غیرقانونی زمین‌های کشاورزی و برخورد قاطع با متخلفان.

 * حمایت از کشاورزان: ارائه تسهیلات و آموزش‌های لازم به کشاورزان برای افزایش بهره‌وری و توسعه صنایع تبدیلی محصولات کشاورزی در راستای ایجاد ارزش افزوده.

گامی به سوی فردا

صنایع کوچک گیلان، قربانی ضعف‌های ساختاری و بی‌تدبیری‌های مدیریتی شده‌اند، نه فقدان استعداد و ظرفیت. تحقق رویای گیلان ۱۴۳۰، مستلزم یک عزم جدی و همه‌جانبه برای اجرای راهکارهای پیشنهادی است. با تدوین یک نقشه راه صنعتی واقع‌بینانه، مبارزه بی‌امان با فساد، اجرای دقیق آمایش سرزمینی و حمایت هوشمندانه از صنایع کوچک، می‌توان امیدوار بود که گیلان بار دیگر جایگاه شایسته خود را در اقتصاد کشور بازیابد. آینده این استان سرسبز، بیش از هر زمان دیگری، به تصمیمات قاطع و اقدامات هوشمندانه امروز گره خورده است.

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۷:۴۰
محمد پور خوش سعادت

آقایان و خانم ها

علی عباس‌زاده، سعید آقایی ملاسرایی ,سعید سیمیاری همدم , فاطمه قلی‌پور، بهرنگ مودب،علی رمضانی , مهدی صفاتی، حجت سجادی، بابک صیاد، مهدی محوی , سید فرشید فلاح، کامبیز راحمی‌پور، نریمان یوسفی، مرتضی فلاح کرگان، مرتضی یوسف‌پور، زهرا میر اعلمی، حسین استقامتی، امین مغفرتی، مازیار سیدنژاد، ابوعلی گلزاری، عرفان منصوریان، علیرضا فدایی‌پور، محمد مهدی پور، سارنگ حسن‌پور، رضا نادم، حسین نقاشی، سعید آفتابی، علی انجم‌روز، ابراهیم خردکیش، مهدی هدایتی، علی‌اکبر پورعلی، جواد نظری‌مقدم، سجاد ستوده، جواد حسن‌بیگی، علی شفاهی، حمزه کامران‌زاده، حسین عزیزی، سیامک احمدزاده، محمد علی بصیری، احمد گلزار، علیرضا زادبر، سید جلال نورحسینی، علی باستی، عادل علوی، مجتبی نعیمی، علیرضا سحرخیز، حجت نظری، مهدی جعفری، سیدعلی زربافی، علیرضا کنعان‌رو، پیروز فخر محمدیان، سجاد مصلحی، روح‌الله بخشی‌نژاد، ناصر اسماعیل‌پور، مجید عزیزی، جهانبخش جم، آرمان پورقربان، فرشاد شریفی، مرتضی برگستان، معین مهدوی‌نیا، فرزاد پریزاد، عبدالرضا ابراهیمی، مانی زرشکی، صادق زرین، حامد رضایی‌مناف، فرزانه طواف‌زاده، علی کامران‌زاده فومنی، طاهر کرم‌دوست، محمد انام‌پور، محمد فرحی، فریبرز سعیدی‌کیا، ایمان ظلمتی، حامد قلی‌زاده، محمد قنبرزاده، کیان پوررهنما، روح‌الله غفاری، نازنین اسماعیل‌پور، جواد شفیعی‌ثابت، رضا جمشیدی چناری، بابک شکوهی‌راد، مهرداد ورزل‌دوست، طهمورث عموپور، مجید بهستانی، مصطفی انصاری، نسیم طواف‌زاده، محمد حسین ضمیریان، فرشاد نوروزپور، سهیل سجودی، بابک مهدی زاده، سجاد حسینی، میثم عفتی، تقی زاده، روح الله پور اسماعیلی، سیاوش اقاجانی، حسین بهمنش، امین مهر اور، سامان جوزی، حمید رضا راغب، مازیار حسینی، محمد جواد باقری ارومی، هادی ادیب، ابوذر باقر سلیمی، داوود سیابی، سید محمد اسحاقی، قاسم مصفا مجید فاتحی، نسیم خاصی، امیر محمد پور، مهدی نورسته، پیمان قاسم زاده، مهدی خورشند، محمد امین مظلوم، حامد توکلی دارستانی، سعید بابایی، مرتضی عبدالهی، حجت عمویی فومنی، بهاره پورمرادی، مجید استوار، محمد رضا یاوری، ایمان رنجکش، مهدی لطفی چهارده، مهدی علیزاده، مرتضی مسرور نودهی، عباس نعیمی جور شری، حامد نقوی، علی پیک حرفه، امیر حسین ابر شهر، مجتبی یوسفی نژاد , کوثرغریب, ثمانه حسینی نوید, وحید بافکری ,روح الله وحیدی رودپیشی,مجتبی جعفری,امید ساعی, محمد منسومی, سجاد باشی , غلامرضا رضایی باز نشین , 

سلام علیکم

دعوتی برای ساختن آینده‌ای بومی ,  گیلان بی‌نقشه؛ فرصتی در آستانه‌ی تهدید

گیلان، سرزمینی با تنوع زیستی بی‌نظیر، فرهنگ کهن، نخبگان بسیار، موقعیت جغرافیایی ممتاز و منابع طبیعی غنی است. اما با همه‌ی این داشته‌ها، در بسیاری از شاخص‌های توسعه، در جایگاه قابل قبولی قرار ندارد.

مسئله این نیست که گیلان چیزی ندارد؛ مسئله این است که نمی‌داند با آنچه دارد، چه باید بکند ,  و بدتر از آن، کسی هم برایش برنامه‌ای ندارد.

امروز، ما جوانان و نخبگان گیلانی با انتخابی حیاتی روبه‌روییم: تماشاگر توسعه باشیم یا سازنده‌ی آن. این نامه دعوتی‌ست به تصمیم دوم.

۱. وضعیت موجود گیلان: واقعیت‌های تلخ در سایه‌ی فرصت‌های سوخته

الف) تصویر آماری و اقتصادی:

 • نرخ بیکاری، به‌ویژه در میان جوانان تحصیل‌کرده، بالاتر از میانگین کشوری است.

 • اقتصاد استان وابسته به کشاورزی سنتی، خدمات ناپایدار و گردشگری فصلی است.

 • سهم صنعت در تولید ناخالص استان پایین و غیررقابتی است.

 • سرمایه‌گذاری فناورانه و استارتاپی تقریباً نامحسوس است.

 • پدیده مهاجرت نخبگان و فرار مغزها رو به افزایش است.

 • فرسایش روستاها و گسترش حاشیه‌نشینی، بنیان اجتماعی گیلان را تهدید می‌کند.

ب) ناکارآمدی تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی:

 • هیچ سند توسعه‌ی بومی، منسجم و پویایی برای گیلان وجود ندارد.

 • اسناد موجود، اغلب ترجمه ناقصی از برنامه‌های ملی‌اند و با واقعیت‌های گیلان هماهنگ نیستند.

 • تصمیم‌ها بیشتر در تهران گرفته می‌شوند؛ بی‌اطلاع از بافت اجتماعی، محیطی و تاریخی گیلان.

 • نگاه مرکزگرا، گیلان را تنها “محل گردشگری” می‌بیند، نه “منطقه‌ای استراتژیک برای توسعه.

۲. تحلیل نظری: گیلان در تله‌ی توسعه‌نیافتگی

الف) نظریه وابستگی – گونار میردال:

 • توسعه‌نیافتگی گیلان بازتابی از پیرامونی‌بودن استان و تصمیم‌سازی در مرکز (تهران) است.

 • گیلان تابع سیاست‌هایی است که نه از دل آن برمی‌آیند و نه برای آن طراحی شده‌اند.

ب) نظریه نوسازی:

 • گیلان میان سنت و مدرنیته معلق مانده است.

 • فناوری وارد شده، اما بدون تطبیق با فرهنگ بومی، نتیجه آن بی‌هویتی و سردرگمی فرهنگی شده است.

ج) نظریه سرمایه اجتماعی – رابرت پاتنام:

 • ضعف مشارکت مدنی، بی‌اعتمادی عمومی و انزوای نخبگان، سرمایه اجتماعی استان را فرسوده کرده است.

 • پیوند میان دانشگاه، جامعه و نهادهای اجرایی تقریباً گسسته است.

۳. گیلان بی‌نقشه: پرسش بنیادین و جمع‌بندی وضع موجود

سؤال کلیدی: چرا گیلان توسعه نیافته؟

پاسخ ساده اما عمیق است: نه‌تنها ابزار توسعه را نداریم، بلکه حتی زبان مشترکی برای توسعه نداریم.

 • توسعه فرایندی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است، نه صرفاً یک برنامه عمرانی.

 • گیلان هیچ نقشه راه مشخصی ندارد؛ نه از بالا طراحی شده و نه از پایین جوشیده است.

 • فقدان نهاد هدایت‌گر، نبود گفتگوهای جمعی و انفعال مدیریتی، استان را به بن‌بست کشانده‌اند.

۴. راه‌حل‌ها و فراخوان: توسعه را از خودمان آغاز کنیم

اگر بپذیریم که گیلان هیچ نقشه روشنی ندارد و اگر باور کنیم که آینده این سرزمین در دست ماست، باید همین امروز نخستین قدم‌ها را برداریم. این گام‌ها می‌توانند چنین باشند:

۱) تشکیل «اتاق فکر توسعه گیلان»

 • نهادی مستقل، بومی و مشارکتی؛ متصل به دانشگاه، جامعه مدنی، رسانه و مردم.

 • رصد و طراحی مشکلات و ظرفیت‌ها، ارائه چشم‌انداز توسعه، نظارت فکری بر طرح‌ها.

۲) تدوین «نقشه راه توسعه گیلان»

 • برآمده از واقعیت‌های محلی؛ با مشارکت همه اقشار (جوانان، زنان، کشاورزان، دانشگاهیان).

 • جایگزین برنامه‌های مرکزگرا؛ با پیوست‌های زیست‌محیطی، فرهنگی و اجتماعی.

۳) بازتعریف نقش دانشگاه‌ها

 • تبدیل دانشگاه‌ها از مراکز آموزشی به مراکز تولید فکر توسعه.

 • ارتباط با صنعت، سیاست‌پژوهی، برگزاری نشست‌های مسئله‌محور.

۴) ایجاد رسانه توسعه‌محور مستقل

 • رسانه‌ای فراتر از خبر، برای آموزش، تحلیل و تولید گفتمان توسعه.

 • پیونددهنده نخبگان، مردم و فعالان اجتماعی.

۵) تربیت نسل جدید کنشگران توسعه

 • آموزش زبان توسعه، مهارت تصمیم‌سازی و تربیت مدیران آینده از میان جوانان.

 • آغاز فرآیند از مدارس، انجمن‌ها و دانشگاه‌ها.

۶) یادگیری از استان‌های موفق

 • تبادل تجربه با استان‌هایی مثل یزد، اصفهان، خراسان رضوی.

 • استفاده از الگوهای موفق نهادسازی، سیاست‌گذاری و مشارکت‌محور.

در پایان ؛

 گیلان، اگر ما برایش نقشه نکشیم

تا وقتی ما برای گیلان نقشه نکشیم، دیگران فقط برای استراحت، ویلاسازی و گذران تعطیلات به آن نگاه خواهند کرد.

تا وقتی ما سکوت کنیم، تهران تصمیم خواهد گرفت.

تا وقتی جوانان ساکت بمانند، گیلان همچنان در حاشیه خواهد ماند.

نسل ما اگر بخواهد، می‌تواند نه‌فقط یک استان، که الگویی از توسعه‌ی بومی، مشارکتی و پایدار بسازد.

از گیلان، برای گیلان

ارادتمند محمد پور خوش سعادت   بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۴

۱ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۹:۵۹
محمد پور خوش سعادت

منطقه آزاد یا منطقه آزار؟
حیاط خلوت دولت‌ها به نام توسعه، به کام رانت خواران 

محمد پورخوش‌سعادت

دو دهه پیش، منطقه آزاد انزلی با وعده توسعه، اشتغال‌زایی و رونق اقتصادی آغاز به کار کرد؛ وعده‌ای که امروز، در نگاه بسیاری از شهروندان بندر انزلی، به کابوسی بدل شده است. منطقه‌ای که باید موتور محرک اقتصاد شمال کشور می‌بود، امروز به ساختاری مبهم، ناکارآمد و گاه آزاردهنده برای مردم محلی تبدیل شده است.

قاچاق به جای تولید؛ اقتصاد محلی در حاشیه

قرار بود منطقه آزاد، بستر تولید و صادرات باشد. اما در عمل، انزلی به یکی از مسیرهای اصلی ورود کالای قاچاق به کشور بدل شده است. طبق گزارش مشترک کمیسیون اصل ۹۰ و دیوان محاسبات، در برخی موارد، حجم قاچاق از مناطق آزاد تا ۱۵۰ برابر میزان سرمایه‌گذاری واقعی بوده است. تنها در سال ۱۴۰۲، ارزش کالاهای قاچاق ورودی از این مناطق به ۳۵ هزار میلیارد تومان رسیده است. بخشی از این رقم سهم منطقه آزاد انزلی است؛ سرمایه‌ای که می‌توانست چرخ اقتصاد محلی را به حرکت درآورد، اما به جیب دلالان و قاچاقچیان رفته است.

سهم ناچیز مردم انزلی؛ جهش قیمت، افت کیفیت زندگی

افزایش قیمت مسکن و اجاره، رقابت نابرابر کسب‌وکارهای محلی با سرمایه‌داران بزرگ، و تمرکز خدمات بر اقلیت خاص، ترافیک ، قطع مکرر برق ، باعث شده مردم بومی از منافع منطقه آزاد بی‌بهره بمانند. در گفت‌وگوهایی که در دوره فرمانداری با کسبه بازار داشتم، بارها شنیدم: «منطقه آزاد نه‌تنها کمکی به ما نکرد، بلکه با گرانی و رقابت ناعادلانه، کسب‌وکارمان را به مرز تعطیلی رسانده است.»

برچسب «برخوردار»؛ محرومیت در لباس توسعه

حضور منطقه آزاد، انزلی را در نگاه برنامه‌ریزان «شهر برخوردار» جلوه داده؛ اما در عمل، این برچسب موجب کاهش تخصیص بودجه و منابع دولتی به شهر شده است. نه زیرساخت‌ها بهبود یافته‌اند، نه حمایت هدفمندی از مردم صورت گرفته. بندر انزلی امروز در تنگنای میان دو واژه گرفتار است: «برخوردار» در آمار، «محروم» در واقعیت.

انزلی می‌توانست ارس باشد

منطقه آزاد ارس در جلفا، نمونه‌ای موفق از مدیریت هدفمند مناطق آزاد است. از سال ۱۳۸۴، با تمرکز بر صنایع پاک، کشاورزی، گردشگری و جذب سرمایه‌گذاری خارجی، بیش از ۶۰۰۰ شغل برای مردم محلی ایجاد کرده و در سال گذشته ۲۰۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری خارجی جذب کرده است. مقایسه این عملکرد با منطقه آزاد انزلی، تضادی آشکار را به تصویر می‌کشد: توسعه ممکن است، اگر اراده باشد.

پرداختی‌های نجومی؛ فاصله‌ای تلخ میان مدیر و مردم

گزارش دیوان محاسبات کشور در سال ۱۴۰۲ نشان می‌دهد که میانگین حقوق برخی مدیران ارشد در منطقه آزاد انزلی تا پنج برابر میانگین درآمد خانوارهای بومی است. این در حالی است که نرخ بیکاری در بندر انزلی به ۱۲.۵ درصد رسیده و بسیاری از خانواده‌ها با مشکلات معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. شکاف فزاینده میان مدیران برخوردار و مردمی که تنها شاهد افزایش هزینه‌ها هستند

راهکارهایی برای بازگرداندن امید به مردم

    1.    شفاف‌سازی مالی: انتشار عمومی حقوق مدیران، هزینه‌های سفر و پذیرایی، و گزارش‌های مالی سالانه.
    2.    پاسخگویی به مردم: برگزاری نشست‌های پرسش و پاسخ با شهروندان انزلی برای ارائه توضیحات شفاف درباره برنامه‌های توسعه.
    3.    حمایت از کسب‌وکارهای محلی: ایجاد بازارچه‌های دائمی، اعطای وام‌های کم‌بهره، و ارائه آموزش‌های تخصصی.
    4.    اصلاح نظام پرداخت مدیران: تعدیل حقوق‌ها متناسب با عملکرد و واقعیت‌های اقتصادی منطقه.
    5.    سهم‌برداری شهر از درآمد منطقه: تخصیص بخشی از درآمد منطقه آزاد به پروژه‌هایی چون بازسازی خیابان‌ها، لایروبی تالاب و بهسازی شنبه بازار روگا ، بهبود سیستم فاضلاب و برق شهری و رستایی انزلی 
    6.    اصلاح ساختار مناطق آزاد: مقابله با تبدیل این مناطق به حیاط خلوت سیاسی و مالی.

نتیجه‌گیری: انزلی، شایسته بهتر است

منطقه آزاد انزلی باید به مردم انزلی بازگردد. شهری با موقعیت بندری ممتاز، ظرفیت گردشگری بی‌نظیر و پیشینه تاریخی پرافتخار، سزاوار نقشی بزرگ‌تر از آن چیزی است که امروز در ساختار منطقه آزاد برایش تعریف شده. توسعه پایدار، با شفافیت، عدالت و مشارکت مردم ممکن است؛ و انزلی می‌تواند، اگر بخواهد، ستاره واقعی شمال ایران باشد.

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۱:۰۵
محمد پور خوش سعادت

 

محمد پور خوش سعادت    

مقدمه: گیلان در آینه آلاشتات 

استان گیلان با برخورداری از جنگل‌های هیرکانی، تالاب انزلیو سواحل دریای خزر، از نظر پتانسیل‌های طبیعی، قابل مقایسه با منطقه آلاشتات در اتریشاست. آلاشتات که زمانی با چالش‌های مشابه مدیریت پسماند، آلودگی آب و تخریب جنگل‌ها) روبه‌رو بود، امروز به الگویی بین‌المللی در توسعه پایدارتبدیل شده است. این مقاله با الهام از تجربیات آلاشتات، راهکارهای عملی برای گذار گیلان به سمت آینده‌ای سبز ارائه می‌دهد

 

الف _ بحران پسماند: از سراوان تا چشم‌انداز «صفر دفنی» به سبک اتریش

۱. وضعیت کنونی گیلان – سراوان در آستانه بحران محیط‌زیستی

                •             حجم زباله: بیش از ۱۲۰۰ تن در روز زباله وارد محل دفن سراوان می‌شود.

                •             خطر زیست‌محیطی: نشت شیرابه‌های سمی، آلودگی آب‌های زیرزمینی و آسیب به اکوسیستم.

                •             فقدان زیرساخت:

                •             تفکیک زباله از مبدأ انجام نمی‌شود.

                •             زیرساخت بازیافت و پردازش مکانیزه وجود ندارد.

                •             بار سنگین مدیریت پسماند بر دوش شهرداری‌ها و طبیعت.

۲. الگوی موفق: آلاشتات، اتریش (از دفن تا صفر دفنی)

اجرای سیاست Zero Waste از اوایل دهه ۲۰۰۰ با ویژگی‌های کلیدی:

                •             تفکیک اجباری زباله در ۵ سطح:

                •             کاغذ

                •             پلاستیک

                •             شیشه

                •             مواد آلی (کمپوست‌پذیر)

                •             ضایعات الکترونیکی

                •             سیاست‌های قاطع:

                •             جریمه‌های سنگین (تا ۱۰۰۰ یورو برای تخلفات مکرر)

                •             آموزش همگانی در مدارس و رسانه‌ها

                •             فناوری پیشرفته WTE (Waste to Energy):

                •             نیروگاه‌های مدرن با راندمان تا ۹۵٪

                •             تولید برق و گرما از زباله‌های غیربازیافتی

                •             مشارکت بخش خصوصی: همکاری با شرکت‌هایی مانند Saubermacher

۳. نقشه راه پیشنهادی برای گیلان

الف. تعطیلی تدریجی سراوان

                •             توقف تدریجی دفن زباله

                •             احداث مجتمع‌های مدرن پردازش پسماند در شرق و غرب استان

                •             احیای زیست‌محیطی سراوان (پوشش گیاهی، تصفیه شیرابه)

ب. اجرای تفکیک زباله از مبدأ

                •             آغاز طرح پایلوت در شهرهای رشت و انزلی

                •             مشوق مالی: کاهش عوارض شهرداری برای خانوارهای فعال

                •             آموزش خانه‌به‌خانه و ایجاد فرهنگ‌سازی از مدارس

ج. تبدیل زباله به انرژی

                •             احداث واحدهای بیوگاز کوچک و بزرگ

                •             امکان احداث نیروگاه WTE با مشارکت سرمایه‌گذاران خارجی

                •             الگوگیری از تجربه Saubermacher در اتریش

د. بستر دیجیتال و نظارتی

                •             توسعه سامانه ردیابی پسماند (کد QR برای هر خانوار)

                •             سیستم‌های مدیریت هوشمند جمع‌آوری و تفکیک

                •             شفاف‌سازی داده‌ها برای نظارت مردمی و رسانه‌ای

۴. مزایای اجرایی این طرح

محور       دستاورد

زیست‌محیطی          توقف آلودگی خاک و آب؛ احیای منابع طبیعی

اقتصادی  اشتغال در صنایع بازیافت؛ صرفه‌جویی در دفن

اجتماعی  مشارکت شهروندان و ارتقای فرهنگ زیست‌پایدار

فناورانه    ورود نوآوری و cleantech به مدیریت شهری

 

با الگوبرداری از تجربه موفق اتریش، استان گیلان می‌تواند با تغییر نگرش، نوسازی زیرساخت و جلب مشارکت عمومی و خصوصی، از بحران زباله عبور کرده و به عنوان اولین استان با سیستم «صفر دفنی» در ایران مطرح شود.. 

 

آلودگی آب در گیلان و الگوی مدیریت یکپارچه دانوب: چالش‌ها و راهکارها

 

استان گیلان با منابع آبی غنی و اکوسیستم‌های حساس، با بحران فزاینده آلودگی آب ناشی از دفع غیر اصولی فاضلاب روبروست. بررسی وضعیت موجود و بهره‌گیری از تجربیات موفق بین‌المللی مانند حوضه آبریز دانوب می‌تواند مسیر اصلاح را روشن‌تر کند.

 

۱. وضعیت کنونی فاضلاب در گیلان

                •             نارسایی فنی و زیربنایی:

                •             حدود ۶۰٪ فاضلاب شهری بدون تصفیه به رودخانه‌ها ریخته می‌شود.

                •             ۸۰٪ از روستاها فاقد هرگونه سیستم جمع‌آوری و تصفیه فاضلاب‌اند.

                •             پیشرفت ناپایدار:

اگرچه پروژه‌هایی در شهرهایی چون رشت، انزلی و منجیل اجرا شده‌اند، اما پوشش جمعیتی در بسیاری مناطق همچنان پایین است.

                •             شکاف منطقه‌ای در توسعه:

سرمایه‌گذاری‌ها متمرکز بر شهرهای بزرگ بوده و مناطق کوچک‌تری چون فومن، رودسر و صومعه‌سرا از پروژه‌های اجرایی بازمانده‌اند.

                •             مدیریت ناکارآمد:

پروژه‌هایی با پیشرفت فیزیکی بالا (مثلاً فخب یا مسکن مهر رشت) سال‌هاست بدون بهره‌برداری مانده‌اند.

                •             نبود عدالت زیست‌محیطی:

آلودگی بیشتر به ساکنان مناطق پایین‌دست می‌رسد، در حالی که در فرآیند تصمیم‌گیری سهمی ندارند.

                •             فقدان شفافیت و پاسخگویی:

اطلاعات مربوط به کیفیت پساب و عملکرد تأسیسات به‌ندرت منتشر می‌شود و مشارکت عمومی در پایش محیط زیست ضعیف است.

                •             وابستگی به بودجه‌های دولتی:

پروژه‌ها تقریباً به‌طور کامل متکی به منابع دولتی‌اند و از مدل‌های جذب سرمایه بخش خصوصی بی‌بهره مانده‌اند.

 

۲. تجربه موفق حوضه آبریز دانوب (اتریش و آلمان)

                •             تشکیل اتحادیه‌های بین‌استانی برای مدیریت هماهنگ رودخانه‌ها.

                •             استفاده از تصفیه‌خانه‌های زیستی BioMembrane با هزینه عملیاتی پایین‌تر (۳۰٪ کمتر از روش‌های متداول).

                •             بهره‌گیری از پایش لحظه‌ای کیفیت آب با حسگرهای IoT جهت واکنش سریع به آلودگی‌ها.

 

۳. راهکارهای پیشنهادی برای گیلان

                •             احداث تصفیه‌خانه‌های زیستی در شهرهای ساحلی (مانند انزلی، آستارا) با همکاری فناورانه از اروپا (مثلاً اتریش).

                •             تشکیل کمیته مشترک میان استان‌های حوضه دریای خزر (گیلان، مازندران، اردبیل و زنجان) برای مدیریت یکپارچه رودخانه‌ها و پساب‌ها.

                •             توسعه پایش آنلاین کیفیت آب با بهره‌گیری از حسگرهای بومی و فناوری IoT.

                •             ایجاد مدل‌های تأمین مالی ترکیبی (BOT، مشارکت عمومی-خصوصی) برای کاهش وابستگی به دولت.

                •             افزایش شفافیت و مطالبه‌گری اجتماعی از طریق انتشار عمومی داده‌ها و مشارکت نهادهای مدنی در ارزیابی پروژه‌ها.

 

بدون تحول در شیوه‌های مدیریتی، مالی و فناورانه، مشکل آلودگی آب در گیلان حل نخواهد شد. الگوبرداری هوشمندانه از مدل دانوب، هم‌افزایی منطقه‌ای، و تقویت مشارکت محلی می‌تواند راه برون‌رفت از بحران کنونی باشد.

 

تخریب جنگل‌ها به یکی از چالش‌های جدی زیست‌محیطی در ایران تبدیل شده است؛ به‌ویژه در استان گیلان که بخشی از جنگل‌های باستانی هیرکانی را در خود جای داده است. در حال حاضر، سالانه حدود ۵۰۰ هکتار از اراضی جنگلی و کشاورزی این استان تغییر کاربری می‌یابد. این تغییر کاربری اغلب به‌منظور ساخت‌وسازهای غیرمجاز، ویلاسازی یا طرح‌های عمرانی صورت می‌گیرد و معمولاً بدون ملاحظات زیست‌محیطی انجام می‌شود. علاوه بر آن، ساخت‌وسازهای گسترده در حریم رودخانه‌ها سبب از بین رفتن پوشش گیاهی، فرسایش خاک و افزایش خطر سیلاب شده است.

 

علت اصلی این وضعیت را می‌توان در خلأ قانونی، ضعف نظارتی، و نبود مشوق‌های اقتصادی برای حفاظت از منابع طبیعی جست‌وجو کرد. در بسیاری از موارد، مردم محلی به‌دلیل مشکلات معیشتی به تغییر کاربری زمین یا بهره‌برداری ناپایدار از جنگل‌ها روی می‌آورند، بدون آن‌که جایگزینی پایدار و منطقی برای امرار معاش در اختیار داشته باشند.

 

در نقطه مقابل، کشورهایی مانند اتریش و سوئیس توانسته‌اند با اتخاذ رویکردی ترکیبی و هوشمندانه، از تخریب جنگل‌های کوهستانی آلپ جلوگیری کنند. در این کشورها، قطع درختان در مناطق حساس کاملاً ممنوع است و قوانین سختگیرانه‌ای برای محافظت از منابع طبیعی وجود دارد. نظارت دقیق بر این قوانین نه‌تنها توسط نهادهای دولتی انجام می‌شود، بلکه ابزارهای پیشرفته‌ای مانند پهپادهای نظارتی، سنسورهای محیطی و تصاویر ماهواره‌ای نیز به کار گرفته می‌شود تا کوچک‌ترین تخلف نیز شناسایی شود.

 

اما مهم‌تر از جنبه‌های نظارتی، نگاه اقتصادی این کشورها به حفاظت از طبیعت است. آن‌ها از سیستم «پرداخت به‌ازای خدمات زیست‌محیطی» (PES) استفاده می‌کنند؛ به این معنا که دولت به کشاورزان و روستاییان یارانه‌هایی پرداخت می‌کند تا در حفظ و نگهداری جنگل‌ها مشارکت کنند، به جای آن‌که برای کسب درآمد به تخریب منابع طبیعی روی آورند. این سیاست توانسته میان معیشت مردم و حفاظت از محیط زیست توازن برقرار کند.

 

برای گیلان نیز می‌توان بر همین اساس، راهکارهایی عملی تدوین کرد. نخستین گام، تصویب قانونی مشخص و اجرایی تحت عنوان «منع تغییر کاربری اراضی جنگلی» است که همراه با جریمه‌های بازدارنده بتواند مانع روند فعلی شود. دوم، طراحی یک نظام جبران خدمات محیط‌زیستی برای حمایت مالی از روستاییانی است که در پروژه‌های احیای جنگل مشارکت می‌کنند. سوم، توسعه زیرساخت‌های فناوری برای پایش مستمر وضعیت جنگل‌ها و شناسایی تخلفات، نظیر استفاده از پهپادها و سامانه‌های اطلاعات جغرافیایی (GIS).

 

در نهایت، تجربه کشورهای موفق نشان می‌دهد که حفاظت از جنگل‌ها نه‌تنها نیازمند قانون است، بلکه مستلزم انگیزه‌سازی اقتصادی، به‌کارگیری فناوری و جلب مشارکت جوامع محلی است. اگر این اصول در گیلان به‌درستی اجرا شود، می‌توان امیدوار بود که جنگل‌های هیرکانی همچنان سبز باقی بمانند و به‌عنوان میراث طبیعی ارزشمند برای نسل‌های آینده حفظ شوند.

 

 ۴. راهبرد کلان: حکمرانی سبز به سبک اروپایی

مدل آلاشتات نشان می‌دهد که حل بحران‌های زیست‌محیطی نیازمند:

۱. قوانین شفاف و اجرای بی‌گذشت(مانند سیستم جریمه‌های پیشرونده در اتریش)

۲. فناوری‌های کم‌هزینه و کارآمد(تصفیه زیستی، سامانه‌های پایش هوشمند)

۳. مشارکت مردمی و مشوق‌های اقتصادی(کاهش مالیات برای شهروندان سبز)

 

 نتیجه‌گیری: گیلان ۱۴۳۰؛ آیا می‌تواند به آلاشتات ایران تبدیل شود؟

گیلان با بهره‌گیری از تجربیات آلاشتاتمی‌تواند

 بحران پسماندرا با سیستم صفر دفنیمدیریت کند

 کیفیت آبرا با تصفیه‌خانه‌های زیستیبهبود بخشد

 جنگل‌های هیرکانیرا با قوانین حفاظتی سختگیرانهاحیا نماید

شرط موفقیت:عزم جدی مسئولان و همراهی مردم

آینده گیلان در گرو اقدام امروزاست!

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۱:۰۴
محمد پور خوش سعادت