فومنی

گاه نوشته های محمد پور خوش سعادت

فومنی

گاه نوشته های محمد پور خوش سعادت

فومنی

بسم رب الحسین (ع)
ما تدری نفس ماذاتکسب غدا و ما تدری نفس بای ارض تموت
محمد پور خوش سعادت هستم .
در اینجا مقالات و دغدغه هایم را منتشر می کنم


۷ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

تصفیه‌خانه انزلی و چرخه معیوب مدیریت، بودجه و نظارت

محمد پور خوش سعادت

براساس داده‌های رسمی، تا امروز حدود ۵۷۰ میلیارد تومان برای پروژه‌های تصفیه فاضلاب شهرهای حاشیه تالاب، از جمله انزلی، رشت، فومن و صومعه‌سرا هزینه شده است. اما این رقم در برابر برآورد واقعی مورد نیاز برای تکمیل پروژه، تنها قطره‌ای در اقیانوس است.

مدیرعامل آب و فاضلاب گیلان اخیراً اعلام کرده است که تکمیل کل طرح‌های فاضلاب استان به بیش از ۲۲ هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد؛ درحالی‌که کل بودجه سالانه آبفای استان، حدود ۵۰۰ میلیارد تومان است. استاندار گیلان نیز در مصاحبه‌ای رقم مورد نیاز برای حل مشکل فاضلاب رشت و انزلی را حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان اعلام کرده است.

در مورد خاص تصفیه‌خانه شرق انزلی، که بیش از چهار سال است متوقف مانده، گزارش‌ها از نیاز به بیش از دو هزار میلیارد تومان اعتبار جدید حکایت دارند. بخشی از اختلافات حقوقی میان پیمانکار و شرکت آبفا نیز بر سر همین تأخیرها، تعدیل‌ها و کمبود تخصیص‌هاست؛ اختلافی که عملاً پروژه را به بن‌بست کشانده است.

این ارقام تنها یک معنا دارند: تخصیص ناکافی و تأخیرهای مکرر در بودجه، حلقه نخست زنجیره شکست مدیریتی در پروژه‌های زیست‌محیطی کشور است.

پروژه تصفیه‌خانه انزلی، از همان ابتدا گرفتار قراردادهای غیرمنعطف و مدیریت ناکارآمد پیمانکاری شد. پیمانکاران با تغییرات شدید اقتصادی، تورم مصالح و تأخیر در پرداخت‌ها مواجه شدند و بخشی از آنان خواستار تعدیل یا فسخ قرارداد شدند. در برخی موارد، آبفا و پیمانکاران حتی کار را به مراجع قضایی کشاندند؛ فرآیندی که عملاً چند سال از عمر پروژه را بلعید.

از سوی دیگر، ضعف نظارتی مشهود است. هیچ گزارش شفاف و عمومی از پیشرفت فیزیکی پروژه، هزینه‌کرد دقیق منابع یا وضعیت واقعی خطوط انتقال منتشر نشده است. نهادهای استانی و ملی، معمولاً به ارائه آمار کلی و وعده‌های تکراری بسنده می‌کنند. در نتیجه، نظارت عمومی و پاسخ‌گویی واقعی تقریباً حذف شده استت

پروژه تصفیه فاضلاب، ذیل چندین نهاد و دستگاه اجرایی تعریف شده است: وزارت نیرو، شرکت آبفا، سازمان محیط زیست، شهرداری‌ها و استانداری. اما هیچ‌یک از این نهادها، مرکز ثقل تصمیم‌گیری و اجرا محسوب نمی‌شوند.

نبود ساختار مدیریتی یکپارچه باعث شده است که بخش‌هایی از پروژه (مانند خطوط انتقال) اجرا شود، اما فاز تصفیه یا پمپاژ معطل بماند. در نتیجه، بخش‌هایی از شبکه بدون خروجی به تصفیه‌خانه، خود به منبع آلودگی تبدیل شده‌اند.

برآوردها نشان می‌دهد روزانه بیش از ۳۸۰ هزار مترمکعب فاضلاب شهری وارد تالاب انزلی می‌شود. بخشی از این فاضلاب، صنعتی و بیمارستانی است و حاوی ترکیبات شیمیایی و فلزات سنگین.

ورود مداوم این حجم از فاضلاب باعث کاهش اکسیژن محلول در آب، افزایش رسوبات آلی و مرگ تدریجی حیات آبزیان شده است. عمق تالاب در بسیاری نقاط به کمتر از نیم متر رسیده و پوشش گیاهی آن با سرعت نگران‌کننده‌ای در حال تغییر است.

این فاجعه، محدود به طبیعت نیست. آب‌های آلوده، خاک و محصولات کشاورزی پیرامون تالاب را نیز در معرض آلودگی میکروبی و شیمیایی قرار داده‌اند. متخصصان محیط زیست هشدار داده‌اند که تداوم این وضعیت، با افزایش بیماری‌های گوارشی و حتی موارد سرطان در نواحی پیرامونی همراه خواهد بود   پدیده‌ای که برخی از کارشناسان محلی از آن با تعبیر  سونامی خاموش سلامت  یاد می‌کنند.

در سطح اقتصادی نیز خسارت سنگین است:

از نابودی ماهیان و پرندگان مهاجر گرفته تا کاهش جذابیت گردشگری و افت سرمایه اجتماعی منطقه. تالاب انزلی که زمانی میراث طبیعی بین‌المللی بود، اکنون به تدریج به مخزن فاضلاب شمال کشور بدل می‌شود.

اگر بخواهیم از منظر مدیریت پروژه و حکمرانی عمومی به مسئله بنگریم، بحران فاضلاب انزلی محصول سه ضعف ساختاری است:

          1.      سیاست‌گذاری بدون تأمین مالی پایدار

          •       پروژه‌های زیست‌محیطی بلندمدت نیازمند منابع مطمئن و چندمنبعی‌اند (بودجه ملی، اوراق مشارکت، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی). در انزلی، بودجه‌ها نه‌تنها ناکافی بلکه ناپیوسته و متزلزل بوده‌اند.

          2.      نظارت ناقص و غیرفعال

          •       فقدان گزارش‌های عمومی و حسابرسی مستمر،

فضا را برای تأخیر، تعدیل، و بی‌انگیزگی پیمانکاران باز گذاشته است.

          3.      چندپارگی نهادی و بی‌مسئولیتی مشترک

          •       هیچ نهاد واحدی مسئول مستقیم سرانجام پروژه نیست. هر دستگاه، بخش خود را انجام داده و دیگری را مقصر می‌داند. نتیجه آن، همان چیزی است که امروز می‌بینیم: پروژه‌ای که سال‌هاست متوقف مانده، بدون آنکه کسی پاسخگو باشد.

راهکارها: چگونه از چرخه شکست بیرون بیاییم؟

اگر قرار است پروژه تصفیه‌خانه انزلی از مرگ مدیریتی نجات یابد، لازم است چند اصلاح اساسی صورت گیرد:

          1.      بازنگری واقعی در برآورد مالی و زمان‌بندی

همه برآوردها باید بر اساس نرخ امروز تورم و فناوری انجام شود، نه داده‌های قدیمی طرح اولیه.

          2.      قراردادهای مبتنی بر عملکرد و ضمانت اجرا برای پیمانکاران

پرداخت‌ها باید بر مبنای پیشرفت واقعی و تحویل مرحله‌ای انجام گیرد.

          3.      ایجاد نهاد نظارتی مستقل و عمومی

نظارتی متشکل از کارشناسان دانشگاهی، نمایندگان محیط زیست و رسانه‌ها که گزارش‌های دوره‌ای منتشر کنند.

          4.      مدیریت یکپارچه بین‌بخشی

تشکیل ستاد یکپارچه مدیریت فاضلاب و تالاب انزلی با اختیارات فرابخشی برای هماهنگی نهادهای درگیر.

          5.      تقسیم پروژه به فازهای اجرایی کوچک‌تر اما کامل‌تر

هر فاز باید منابع مالی خود را از پیش تضمین کند تا در نیمه راه متوقف نشود.

          6.      درگیر کردن جامعه مدنی و رسانه‌ها

شفافیت عمومی، بهترین ضامن پیشرفت پروژه است. مردم انزلی باید بدانند چه مقدار هزینه شده و چه بخش‌هایی انجام نشده

در حالی که تالاب هر روز کوچک‌تر، کم‌عمق‌تر و آلوده‌تر می‌شود، پروژه‌ای که قرار بود نجاتش دهد در پیچ‌وخم بودجه، مناقصه، پیمانکار و اختلافات اداری گم شده است.اگر همین مسیر ادامه یابد، انزلی نه‌تنها یک تالاب را از دست می‌دهد، بلکه اعتماد عمومی به کارآمدی نظام مدیریت  نیز بیش از پیش آسیب خواهد دید.تالاب‌ها را با پول می‌توان نجات داد، اما اعتماد اجتماعی و سرمایه طبیعی را فقط با شفافیت، پاسخ‌گویی و اصلاح ساختار مدیریتی.

 

  http://foumani.ir/post/148  

https://eitaa.com/foumani

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۱:۰۴
محمد پور خوش سعادت

 

آذربایجان و مسیر قدرت‌افزایی نظامی

محمد پورخوش‌سعادت

تحولات نظامی جمهوری آذربایجان در سال‌های اخیر، موجب دگرگونی بنیادین در ساختار امنیتی قفقاز جنوبی شده است. باکو با تکیه بر حمایت‌های سیاسی، نظامی و فناورانه ترکیه و اسرائیل، و بهره‌گیری از خلأ ژئوپلیتیکی ناشی از درگیری روسیه در اوکراین تردید های ایران در مسیر تبدیل‌شدن به یکی از قدرت‌های نظامی نوظهور منطقه حرکت می‌کند. مجله نظامی Defense Arabia در گزارشی با عنوان مشت آهنین باکو تأکید کرده است که آذربایجان پس از جنگ قره‌باغ، استراتژی قدرت‌افزایی ترکیبی را دنبال می‌کند؛ راهبردی که شامل نوسازی ساختار نظامی، توسعه صنایع دفاعی بومی، گسترش همکاری‌های تسلیحاتی و نمایش قدرت بازدارندگی در برابر رقبای منطقه‌ای است. بر اساس داده‌های منتشرشده، آذربایجان تاکنون ۴۸ سامانه توپخانه‌ای Nora-B52 NG، بیش از ۴۰۰ واحد خودکششی زرهی و دست‌کم ۶۰۰ سامانه پرتاب چندگانه موشکی MLRS – شامل حدود ۱۰۰ سامانه هدایت‌شونده با قابلیتی فراتر از HIMARS – خریداری کرده است. ناوگان زرهی این کشور نیز متشکل از بیش از ۱۳۰۰ تانک T-72 است که با زره Kontakt-5 و سامانه‌های الکترونیکی مدرن ارتقا یافته‌اند. خودروهای زرهی جدید نیز به موشک‌های SPIKE NLOS اسرائیلی مجهز شده‌اند که توان هدف‌گیری دقیق در فواصل بلند را فراهم می‌کند. در حوزه پدافند هوایی، سرمایه‌گذاری چندمیلیارددلاری آذربایجان منجر به ایجاد شبکه‌ای چندلایه از سامانه‌های روسی و اسرائیلی شده است. سامانه‌های S-300PMU2، Pantsir-S1، نسخه‌های مدرن‌شده OSA، سامانه‌ی گنبد آهنین و مجموعه‌های BARAK MX / BARAK 8 اسرائیلی، بخش مهمی از این ساختار دفاعی را تشکیل می‌دهند. به موازات این فرایند، همکاری موشکی با اسرائیل و ترکیه نیز گسترش یافته است؛ اسرائیل تاکنون حدود ۱۰۰ موشک شبه‌بالستیک LORA به آذربایجان تحویل داده و مذاکراتی میان باکو، آنکارا و اسلام‌آباد برای خرید موشک‌های کروز SOM ŞAHIN جهت نصب بر روی ۵۰ تا ۶۰ فروند جنگنده JF-17 Thunder/C در جریان است. ارزش احتمالی این قرارداد بیش از شش میلیارد دلار برآورد می‌شود. آذربایجان علاوه بر واردات گسترده، در سال‌های اخیر به‌صورت جدی بر ارتقای توان صنعتی دفاعی داخلی متمرکز شده است. خرید هواپیمای ترابری C-27J Spartan از ایتالیا، نوسازی تجهیزات ساخت شوروی سابق با همکاری صنایع نظامی ترکیه و اسرائیل و توسعه شرکت بومی Azersilah بخشی از این سیاست است. گفته می‌شود صادرات تسلیحات سبک و قطعات زرهی از سوی این شرکت در دو سال گذشته افزایش یافته و پروازهای ترابری نظامی بین باکو و فرودگاه‌های نظامی اسرائیل نیز رشد محسوسی داشته است. دکترین نظامی جدید آذربایجان را می‌توان در قالب الگوی قدرت‌افزایی ترکیبی تعریف کرد: ۱. خودکفایی نسبی نظامی از طریق ارتقای ظرفیت تولید و تعمیر تجهیزات در داخل کشور؛ ۲. دیپلماسی تسلیحاتی فعال با تمرکز بر آموزش، لجستیک و همکاری اطلاعاتی با ترکیه و اسرائیل؛ ۳. ایجاد بازدارندگی در برابر روسیه و ارمنستان با اتکا بر سرعت واکنش و توان موشکی دقیق؛ ۴. سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نوین جنگی شامل پهپادهای تهاجمی، جنگ الکترونیک و پدافند چندلایه. در مجموع، آذربایجان در حال استفاده از ظرفیت‌های فناورانه و حمایت سیاسی شرکای منطقه‌ای برای ارتقای موقعیت خود به یک بازیگر امنیتی مؤثر است. در این شرایط، ضروری است ایران با رویکردی هوشمندانه و متوازن، تحولات قفقاز را مدیریت کند : • تقویت اشراف اطلاعاتی و پدافندی در مرزهای شمالی، به‌ویژه در حوزه مقابله با پهپادها و جنگ الکترونیک؛ • توسعه همکاری‌های دفاعی و فناورانه با کشورهای همسو، از جمله روسیه و ارمنستان، در چارچوب‌های شفاف و مبتنی بر ثبات منطقه‌ای؛ • تمرکز بر امنیت سایبری و اطلاعاتی برای مقابله با تهدیدات ناشی از همکاری‌های نظامی آذربایجان و اسرائیل؛ • و مدیریت هوشمندانه افکار عمومی و فضای رسانه‌ای برای جلوگیری از تحریکات قومی و تنش‌های داخلی در شمال کشور. آنچه امروز در باکو جریان دارد، صرفاً فرایند خرید تسلیحات نیست، بلکه تلاشی هدفمند برای بازتعریف نقش آذربایجان در نظم امنیتی جدید قفقاز است. کاهش نفوذ روسیه و ایران تردیدهای غرب نسبت به ارمنستان و افزایش نقش ترکیه، شرایطی ایجاد کرده که آذربایجان خود را در موقعیتی ممتاز می‌بیند. در چنین شرایطی، حفظ ثبات منطقه‌ای و جلوگیری از شکل‌گیری رقابت پرهزینه نظامی، نیازمند راهبردی سه‌وجهی از سوی تهران است: اشراف اطلاعاتی گسترده، بازدارندگی فناورانه و دیپلماسی فعال منطقه‌ای. تنها از طریق ترکیب این سه مؤلفه می‌توان از تغییر نامتوازن توازن قوا در قفقاز جنوبی پیشگیری کرد و امنیت پایدار مرزهای شمالی کشور را تضمین نمود. http://foumani.ir/post/147 https://eitaa.com/foumani

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۰:۴۹
محمد پور خوش سعادت

 

ترکیه و بازی چندلایه در قبال ایران

محمد پور خوش سعادت

مسدودسازی دارایی‌های ۱۸ نهاد و شرکت ایرانی از سوی دولت ترکیه را می‌توان یکی از روشن‌ترین نشانه‌های رفتار متناقض آنکارا در قبال تهران دانست. این اقدام نه صرفاً در چارچوب فشارهای ایالات متحده بر متحدان منطقه‌ای خود، بلکه در بستر تحولات ژئوپلیتیکی بزرگ‌تر و اهداف راهبردی ترکیه معنا پیدا می‌کند. ترکیه طی سال‌های گذشته یکی از مهم‌ترین واردکنندگان گاز ایران و شریک نسبی در حوزه انرژی بود. با این حال، تبعیت بی‌کم‌وکاست آنکارا از تحریم‌های آمریکا، موقعیت این کشور را از یک شریک اقتصادی به کنشگر فشار تغییر داده است. این چرخش در شرایطی رخ می‌دهد که روسیه با وجود تحریم‌های غرب، اجرای بخش‌هایی از قرارداد راهبردی خود با ایران را آغاز کرده و به‌نوعی بر نزدیکی سیاسی ـ اقتصادی با تهران تأکید دارد. مقایسه این دو رویکرد نشان می‌دهد که آنکارا برخلاف ظاهر دوستانه، در عمل به بخشی از سازوکار محدودسازی ایران بدل شده است. سیاست خارجی ترکیه در دوران اردوغان را نمی‌توان صرفاً در قالب همسویی تاکتیکی با غرب توضیح داد. هدف اصلی آنکارا تثبیت موقعیت منطقه‌ای و گسترش حوزه نفوذ به آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی است. پیوند راهبردی با جمهوری آذربایجان و تقویت گفتمان پان‌ترکیسم در این چارچوب معنا پیدا می‌کند. در این نگاه، ایران نه تنها رقیب ژئوپلیتیکی بلکه مانعی بر سر اتصال مستقیم ترکیه ـ آذربایجان به آسیای مرکزی و حتی خلیج فارس تلقی می‌شود. تجربه جنگ دوم قره‌باغ به‌خوبی نشان داد که این راهبرد تا چه اندازه به عمل نزدیک شده است. اقدام اخیر ترکیه هم‌زمان با نزدیک شدن پایان قرارداد ۲۵ ساله صادرات گاز ایران به این کشور (آذر ۱۴۰۵) رخ داده است. آنکارا با پیشنهاد تمدید کوتاه‌مدت قرارداد (۵ ساله) در پی آن است که دست خود را برای مانور در مذاکرات باز نگه دارد و فشارهای سیاسی را با کارت انرژی ترکیب کند. در چنین شرایطی، ایران هرچند نیازمند حفظ بازار ترکیه است، اما تن دادن به توافق‌های کوتاه‌مدت آسیب‌پذیری کشور را در برابر بازی‌های فرصت‌طلبانه آنکارا افزایش خواهد داد. نکته مهم دیگر، بهره‌گیری ترکیه و جمهوری آذربایجان از شکاف‌های هویتی داخل ایران است. گروه‌های پان‌ترک فعال در داخل کشور، آگاهانه یا ناآگاهانه، با تضعیف گفتمان امنیت ملی و بازتولید روایت‌های قوم‌گرایانه، بستر ذهنی و اجتماعی لازم برای نفوذ خارجی را فراهم می‌کنند. تجربه سال‌های اخیر نشان داده که بازیگران منطقه‌ای هیچ تردیدی در استفاده از این فرصت‌ها برای اعمال فشار بر تهران ندارند. ایران در قبال ترکیه ناگزیر از اتخاذ رویکردی دوگانه است: از یک سو، باید از طریق دیپلماسی فعال، به‌ویژه در حوزه انرژی، برای دستیابی به توافق‌های بلندمدت تلاش کند تا منافع ملی کشور از ثبات بیشتری برخوردار شود. از سوی دیگر، ضروری است که انسجام داخلی تقویت شود و با جریان‌هایی که به نحوی در خدمت راهبردهای پان‌ترکی عمل می‌کنند، برخوردی آگاهانه و هوشمندانه صورت گیرد. ترکیه امروز دیگر صرفاً یک همسایه مسلمان با ادعای برادری اسلامی نیست؛ بلکه رقیبی فرصت‌طلب است که منافع ایران را به‌سادگی قربانی اهداف ژئوپلیتیکی و نئوعثمانی‌گرایانه خود می‌سازد. از این رو، نگاه واقع‌گرایانه و چندلایه به سیاست‌های آنکارا پیش‌شرط طراحی هرگونه راهبرد ملی در قبال این کشور است. تنها در پرتو چنین نگاهی می‌توان ضمن حفظ منافع ایران، از تضعیف موقعیت ژئوپلیتیکی و امنیت ملی کشور جلوگیری کرد. http://foumani.ir/post/146 https://eitaa.com/foumani

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۰:۴۷
محمد پور خوش سعادت

 

پس از پایان دوران میخائیل ساکاشویلی و تلاش دولت گرجستان برای حذف حزب جنبش ملی متحد، این کشور مسیر جدیدی در سیاست‌های داخلی و خارجی خود در پیش گرفته است. این تحولات نه تنها بر روابط گرجستان با غرب و روسیه تاثیر می‌گذارد، بلکه می‌تواند پیامدهای استراتژیک مهمی برای ایران در حوزه‌های ژئوپلیتیک، اقتصادی و امنیتی در قفقاز جنوبی داشته باشد. گرجستان پس از انقلاب گل رز و دوران ریاست‌جمهوری ساکاشویلی به‌شدت به سمت غرب گرایش پیدا کرده بود. این رویکرد باعث تنش‌های جدی با روسیه و ایجاد چالش‌هایی برای ایران شد. اما در حال حاضر، گرجستان به سمت استقلال راهبردی و بی‌طرفی حرکت کرده است. این تغییر رویکرد می‌تواند فرصت‌هایی برای ایران فراهم کند تا روابط خود را با گرجستان در زمینه‌های اقتصادی و امنیتی تقویت کند. سیاست بی‌طرفی گرجستان در بحران‌های جهانی، نظیر جنگ اوکراین، می‌تواند به ایران کمک کند تا از فشارهای غربی فاصله بگیرد و در عین حال ثبات منطقه‌ای را حفظ نماید. گرجستان با اتخاذ سیاست بی‌طرفی، تصمیم گرفته در بحران‌های بین‌المللی نظیر جنگ اوکراین دخالت نکند. این تصمیم گرجستان برای ایران سیگنالی مثبت است، چراکه امکان همکاری‌های امنیتی و دفاعی در زمینه‌هایی نظیر مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر را فراهم می‌کند. ایران می‌تواند از این فرصت برای تقویت روابط دفاعی و استراتژیک با گرجستان استفاده کند در شرایط تحریم‌های اقتصادی جهانی، ایران به‌دنبال فرصت‌هایی برای همکاری‌های اقتصادی با همسایگان خود است. گرجستان می‌تواند به‌عنوان پلی برای دسترسی ایران به بازارهای آسیای میانه و اروپا عمل کند. تقویت روابط اقتصادی، توسعه پروژه‌های مشترک در زمینه حمل و نقل و انرژی، و بهره‌برداری از موقعیت جغرافیایی گرجستان به ایران این امکان را می‌دهد تا از فشار تحریم‌ها بکاهد و نفوذ خود را در منطقه قفقاز گسترش دهد. گرجستان که در گذشته روابط پرتنشی با روسیه داشت، اکنون در حال بازسازی این روابط است. این تغییر رویکرد می‌تواند به ایران فرصت دهد تا از نزدیکی گرجستان به روسیه بهره‌برداری کند و روابط خود را با دو کشور همسایه‌اش تقویت کند. ایران می‌تواند با استفاده از این فضا، همکاری‌های اقتصادی و امنیتی خود را با گرجستان و روسیه گسترش دهد و در جهت تقویت امنیت و ثبات منطقه‌ای گام بردارد. در کنار تحولات گرجستان، باید به تغییرات ژئوپلیتیکی گسترده‌تر در منطقه قفقاز نیز توجه داشت نیو-عثمانی‌گرایی ترکیه که نفوذ خود را در قفقاز گسترش می‌دهد، تهدیدات جدیدی برای ایران به همراه دارد. ترکیه با نفوذ خود در آذربایجان و گرجستان به‌دنبال افزایش قدرت خود در این منطقه است. ایران باید این تحولات را رصد کرده و با تقویت روابط با گرجستان و روسیه، در برابر این نفوذ مقابله کند. در مجموع، تحولات اخیر در گرجستان فرصت‌هایی را برای ایران در زمینه‌های اقتصادی، امنیتی و ژئوپلیتیکی فراهم می‌آورد. ایران می‌تواند از سیاست بی‌طرفی گرجستان بهره‌برداری کند و روابط خود را با این کشور در جهت حفظ استقلال و تقویت امنیت ملی گسترش دهد. در عین حال، با توجه به چالش‌های ناشی از محور ترامپ و نفوذ ترکیه، ایران باید سیاستی متوازن و چندجانبه در قفقاز جنوبی دنبال کند تا منافع ملی خود را تأمین نماید. این تحولات می‌تواند زمینه‌ساز یک استراتژی هم‌افزایانه و مستقل برای ایران در مواجهه با چالش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی باشد. http://foumani.ir/post/145 https://eitaa.com/foumani

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۰:۴۶
محمد پور خوش سعادت

مصادیق ایران‌زدایی در قفقازجنوبی

محمد پور خوش سعادت

یکی از سیاست‌های پنهان اما مستمر دولت جمهوری آذربایجان، مکان‌نام‌زدایی از جغرافیای تالش‌نشین است؛ سیاستی که این روزها با تصمیم اخیر باکو برای تغییر نام ۱۸ روستای شهرستان لریک بار دیگر آشکار شده است. توجیه رسمی مقامات اصلاح اشتباهات نوشتاری عنوان می‌شود، اما واقعیت این است که این تغییرات، بخشی از یک طرح هدفمند برای حذف نشانه‌های زبانی، فرهنگی و تاریخی تالشان است؛ طرحی که ریشه در یک پروژه کلان‌تر دارد(ایران‌زدایی از قفقاز جنوبی). از فروپاشی شوروی تاکنون، صدها نام تالشی تغییر یافته و جای خود را به نام‌هایی با ساختار زبانی ترکی آذربایجانی داده است. این روند تحت پوشش قوانینی چون ساختار سرزمینی و تقسیمات اداری سرزمینی و قانون نام‌های جغرافیایی صورت می‌گیرد. اگرچه این قوانین به ظاهر بر انطباق با زبان رسمی تأکید دارند، در عمل ابزار حذف حافظه تاریخی و هویت بومی تالش‌ها شده‌اند. این سیاست‌ها در ادبیات علمی مصداق مکان‌نام‌زدایی و حتی ژنوساید فرهنگی هستند. تغییر اجباری نام‌ها نه‌تنها حافظه سرزمینی را نابود می‌کند، بلکه پیوند نسل‌های جدید با ریشه‌های تاریخی را قطع می‌سازد. و این تنها بخشی از ماجراست , محدودیت در آموزش زبان تالشی، محرومیت از رسانه و محدودیت در بیان هویت زبانی، نشان می‌دهد که سیاست باکو نه اصلاحات اداری بلکه سرکوب سیستماتیک فرهنگی است. پیامدهای استراتژیک سیاست‌های باکو 1. محو هویت بومی و مقاومت فرهنگیتغییر نام‌ها، ضربه‌ای مستقیم بر سرمایه اجتماعی و فرهنگی تالشان است. 2. بازتولید ناامنی هویتی و تنش‌های قومیاین سیاست‌ها شکاف‌های اجتماعی را عمیق‌تر کرده و انسجام ملی ادعایی باکو را تضعیف می‌کنند. 3. ایران‌زدایی و ژئوپلیتیکمناطق تالش‌نشین، بخشی از جغرافیای تاریخی ایران‌شهری‌اند. سیاست‌های باکو آشکارا در پی زدودن این لایه ایرانی و جایگزینی آن با هویت ترکی هستند. در واقع، ایران‌زدایی در قفقاز یک پروژه ژئوپلیتیکی است، نه صرفاً فرهنگی. این سیاست‌ها را نمی‌توان جدا از محور آنکاراباکو فهمید. الهام علی‌اف در سال‌های اخیر، سیاست‌های هویتی خود را در چارچوب پروژه جهان تُرکی تعریف کرده است؛ پروژه‌ای که اردوغان نیز آن را ستون اصلی سیاست خارجی نو‌عثمانی معرفی می‌کند. در این چارچوب، هویت‌های غیرترک از تالشان در جمهوری آذربایجان گرفته تا کردها در ترکیه مانعی بر سر راه این پروژه تلقی می‌شوند. همان‌گونه که اردوغان علیه کردها سیاست تغییر نام‌ها، سرکوب زبان مادری و حذف هویت فرهنگی را به‌کار می‌گیرد، باکو نیز با تالشان چنین می‌کند. اما تفاوت مهم در اینجاست که هویت ایرانی، به دلیل ریشه‌های تاریخی و تمدنی‌اش، بزرگ‌ترین مانع در برابر نو‌عثمانی‌گری و جهان تُرکی است. به همین دلیل است که سیاست ایران‌زدایی، به ستون پنهان سیاست‌های باکو و آنکارا تبدیل شده است. آنچه امروز در لریک و دیگر مناطق تالش‌نشین جریان دارد، تغییر ساده چند نام روستا نیست؛ بلکه بخشی از پروژه‌ای سازمان‌یافته برای حذف هویت ایرانی و بومی از قفقاز جنوبی است. پروژه‌ای که در ظاهر با شعار جهان تُرکی پیش می‌رود، اما در عمل چیزی جز سرکوب تنوع فرهنگی و نابودی حافظه تاریخی ملت‌ها نیست. سیاست‌های باکو و آنکارا، نه‌تنها علیه تالشان بلکه علیه میراث مشترک ایرانی در قفقاز جنوبی است. این روند، بیش از آنکه به انسجام منطقه‌ای بینجامد، بذر بی‌اعتمادی، ناامنی و تنش‌های پایدار را می‌کارد. تاریخ به‌روشنی نشان داده است که هیچ پروژه یکسان‌سازانه‌ای نمی‌تواند ریشه‌های هویتی ملت‌ها را برای همیشه حذف کند؛ به‌ویژه زمانی که آن ریشه‌ها، درخت تناور فرهنگ ایرانی باشند که قرن‌ها در این سرزمین ریشه دوانده است. http://foumani.ir/post/144

https://eitaa.com/foumani

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۰:۴۴
محمد پور خوش سعادت

زنجیره بحران‌ها و فرصت‌های نوین ژئوپلیتیکی برای ایران

محمد پور خوش سعادت 

بلافاصله پس از اعلام توافق میان جمهوری اسلامی ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، نظام بین‌الملل با سلسله‌ای از تحولات پرشتاب و تکان‌دهنده روبه‌رو شد: حمله اسرائیل به قطر، عملیات پهپادی روسیه علیه لهستان به عنوان یکی از اعضای ناتو، و ترور یکی از طرفداران ترامپ مخالف مداخله نظامی در ایران. این رخدادها در نگاه نخست پراکنده و غیرمرتبط می‌نمایند، اما در واقع بازتابی از مرحله تازه‌ای در سیر تحولات بین‌المللی هستند؛ مرحله‌ای که می‌توان آن را ورود جهان به وضعیت چندبحرانی نامید؛ وضعیتی که در آن بحران‌ها نه به صورت منفرد، بلکه در پیوند و هم‌افزایی با یکدیگر، ساختار قدرت جهانی را متحول می‌سازند. رژیم صهیونیستی در بدترین موقعیت تاریخی خود از منظر مشروعیت بین‌المللی قرار دارد. جنگ طولانی در غزه، چهره اسرائیل را در افکار عمومی جهان مخدوش ساخته و حتی در جوامع غربی نیز روایت امنیت‌محور تل‌آویو با تردیدهای جدی مواجه شده است. حمله اسرائیل به قطر که هم به عنوان میانجی فعال در بحران غزه شناخته می‌شود و هم نقشی اساسی در تسهیل مذاکرات ایران ایفا کرده است بیش از آنکه جنبه نظامی داشته باشد، تلاشی است برای بازگرداندن خود به محوریت معادلات منطقه‌ای. اما در سطح ژئواستراتژیک، چنین اقدامی بیش از هر چیز بر انزوای تل‌آویو و فقدان عقلانیت راهبردی آن صحه می‌گذارد. در سوی دیگر، اقدام پهپادی روسیه علیه لهستان را باید نوعی سنجش مستقیم کارآمدی ماده ۵ ناتو دانست. کرملین با علم به اینکه واشنگتن و متحدان اروپایی‌اش درگیر چندین جبهه همزمان از اوکراین تا شرق آسیا هستند، دست به چنین جسارتی زده است. این اقدام کمتر در پی دستاورد نظامی است و بیشتر در پی ایجاد یک مانور ژئوپلیتیکی برای آزمودن انسجام غرب. اگر پاسخ ناتو به این اقدام دچار تزلزل یا دودستگی شود، توازن قوا در اروپا آشکارا به نفع مسکو تغییر خواهد یافت. ترور سناتور جمهوری‌خواه مخالف حمله به ایران، گویای پیوند عمیق میان سیاست خارجی و کشاکش‌های داخلی آمریکاست. در سنت واقع‌گرایی کلاسیک، امنیت ملی برآمده از اجماع نخبگان تلقی می‌شود؛ اما در شرایط کنونی، شکاف میان دو جریان اصلی مداخله‌گرایان و انزواطلبان نه‌تنها سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا را شکننده کرده، بلکه موقعیت جهانی واشنگتن را نیز به لرزه انداخته است. این رخداد، بیش از آنکه صرفاً یک اقدام جنایی باشد، آینه‌ای از تلاطم درونی آمریکا و ناتوانی آن در تعریف یک راهبرد پایدار است. در میانه این آشوب ژئوپلیتیکی، جمهوری اسلامی ایران با دو فرصت مهم مواجه است: نخست، تثبیت مشروعیت بین‌المللی از رهگذر توافق اخیر با آژانس، که ایران را در قامت یک بازیگر مسئول و قابل اعتماد بازنمایی می‌کند؛ و دوم، بهره‌برداری از انزوای روزافزون اسرائیل و شکاف‌های جهان غرب برای تقویت یک جبهه جهانی ضدصهیونیسم. در کنار این دو فرصت بیرونی، شرایط کنونی اقتضا می‌کند که ایران بیش از هر زمان دیگری به بازسازی توان دفاعی و دیپلماسی نهضتی بیندیشد؛ دیپلماسی‌ای که نه صرفاً در قالب رایزنی‌های رسمی، بلکه در قامت یک حرکت اجتماعی ـ تمدنی بتواند ظرفیت‌های امت اسلامی و جبهه مقاومت را فعال سازد. همزمان، حفظ انسجام داخلی، ارتقای سرمایه اجتماعی و کاستن از تشتت‌های سیاسی و اجتماعی، شرط لازم برای بهره‌گیری از فرصت‌های بیرونی است. چرا که هیچ ملتی بدون پشتوانه انسجام و سرمایه اجتماعی، توانایی بهره‌برداری از فرصت‌های ژئوپلیتیک را نخواهد داشت. در پرتو رویکرد واقع‌گرایانه در روابط بین‌الملل، آنچه امروز بیش از هر چیز اهمیت دارد، اتخاذ سیاست صبر فعال و بهره‌گیری هوشمندانه از مشروعیت دیپلماتیک برای بازتعریف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران است. جهان وارد مرحله‌ای از بی‌ثباتی عمیق شده است، اما درست در دل این بی‌ثباتی است که فرصت‌های نوین برای بازیگری استراتژیک ایران شکل می‌گیرد؛ فرصتی که تنها با ترکیب توان دفاعی، دیپلماسی نهضتی، انسجام داخلی و سرمایه اجتماعی می‌تواند به دستاوردی پایدار بدل شود. http://foumani.ir/post/143 https://eitaa.com/foumani

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۰:۴۳
محمد پور خوش سعادت

 

بذل و بخشش‌های پهلوی و پیامدهای ژئوپلیتیک امروز

محمد پور خوش سعادت

هویت و قدرت ملی ایران در طول تاریخ نه تنها بر ظرفیت‌های درونی و تمدنی آن استوار بوده، بلکه همواره بر اساس موقعیت ممتاز ژئوپلیتیکش تعریف شده است؛ موقعیتی که پیونددهنده آسیای مرکزی، قفقاز، خلیج فارس و شرق مدیترانه بوده است. اما هرگاه در اثر تصمیم‌های کوتاه‌مدت یا فشارهای خارجی بخشی از این موقعیت از دست رفته، آثارش نه در دهه‌های بعد، که در سده‌های آینده بر منافع ملی ایران سایه انداخته است. یکی از این تصمیم‌های پرهزینه، توافق مرزی ایران و ترکیه در اوایل دهه ۱۳۱۰ بود. در آن مقطع، پهلوی اول با واگذاری مناطق مهم و استراتژیک آرارات کوچک و قره‌سو به ترکیه، به خیال تثبیت ثبات مرزی و تحکیم روابط با دولت نوپای آتاتورک، یک مسیر حیاتی ژئوپلیتیکی را از دست داد. این واگذاری اگرچه در کوتاه‌مدت تنش مرزی را پایان داد، اما در بلندمدت ایران را از امکان اتصال مستقیم به قفقاز جنوبی و نخجوان محروم ساخت؛ مسیری که امروز در قلب منازعات مربوط به گذرگاه زنگزور قرار دارد. واقعیت این است که اگر آن بخش از جغرافیای ملی به دست ترکیه سپرده نشده بود، ایران امروز می‌توانست به‌جای تماشاگر، بازیگر اصلی معادلات ترانزیتی قفقاز باشد. تهران می‌توانست حلقه واسط بین شرق و غرب قفقاز باشد و نقش تعیین‌کننده‌ای در پروژه‌های اتصال آسیای میانه به اروپا ایفا کند. به بیان دیگر، یک تصمیم جغرافیایی در گذشته، اکنون به اهرمی در دست آنکارا و باکو بدل شده تا مسیرهای ژئواکونومیک منطقه را بدون در نظر گرفتن جایگاه ایران بازتعریف کنند. این خطای تاریخی را می‌توان در کنار شوهر دادن بحرین در دوران پهلوی دوم قرار داد. در هر دو مورد، منافع بلندمدت ملی قربانی محاسبات مقطعی و خواست قدرت‌های مسلط شد. این تجربه‌ها به ما یادآوری می‌کند که جغرافیا نه ملک شخصی حاکمان که بخشی از سرمایه تاریخی و تمدنی ملت ایران است و هیچ دولت و حکومتی حق معامله کوتاه‌مدت بر سر آن را ندارد. از این منظر، نگاه امروز جمهوری اسلامی ایران به معادلات قفقاز باید ریشه در همان درسی داشته باشد که تاریخ به ما داده است: هیچ گذرگاهی، هیچ کریدوری و هیچ توافق منطقه‌ای نباید بدون حضور و نقش‌آفرینی ایران تعریف شود. ایران نه تنها صاحب یکی از استراتژیک‌ترین موقعیت‌های ژئوپلیتیک جهان است، بلکه با تاریخ و تمدنی کهن، حافظ توازن منطقه‌ای بوده است. حذف ایران از معادلات منطقه، نه تنها ضربه‌ای به منافع ملی ما، بلکه تهدیدی برای ثبات قفقاز و غرب آسیا خواهد بود. همان گونه که مقام معظم رهبری خط قرمز تغییر ژئوپلتیک منطقه را تذکر دادند ؛ دیپلماسی امروز جمهوری اسلامی باید بر این اصل استوار باشد که ایران اجازه نخواهد داد گذرگاه‌هایی چون زنگزور بدون لحاظ منافع و امنیت ملی کشورمان شکل بگیرند. اگر در دوره پهلوی اول و دوم ، بخشی از خاک و موقعیت استراتژیک از دست رفت، امروز ملت ایران با تکیه بر قدرت ملی، ظرفیت‌های بازدارنده و عمق استراتژیک خود اجازه تکرار آن تجربه تلخ را نخواهد داد. جغرافیا سرمایه است؛ سرمایه‌ای که اگر از دست برود، بازپس‌گیری‌اش قرن‌ها به طول می‌انجامد. از همین روست که امروز باید بیش از هر زمان دیگر هوشیار بود: آینده قفقاز بدون ایران نوشته نخواهد شد، همان‌گونه که تاریخ این منطقه بدون ایران نوشته نشده است. http://foumani.ir/post/142

https://eitaa.com/foumani

۰ نظر ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۰:۴۲
محمد پور خوش سعادت