پرهیز از بحرانزایی
محمد پور خوشسعادت
در پی تجاوز نظامی رژیم اسرائیل به خاک ایران و پیامدهای چندلایه آن، جامعه ایرانی بار دیگر با موجی از تنش روانی، آشفتگی رسانهای، و قطببندیهای سیاسی مواجه شده است؛ فضایی غبارآلود که بهجای آنکه بستری برای گفتوگوی عقلانی باشد، به میدان نزاعهای گفتمانی بدل گشته است. این وضعیت، بهویژه در بستر شبکههای اجتماعی، با شتابی نگرانکننده در حال گسترش است؛ چنانکه گویی هر واژه نسنجیدهای میتواند جرقهای برای التهابی فراگیرتر شود.
بر پایه دادههای منتشرشده از سوی پلتفرم متا، تمایل عمومی به مقوله مذاکره که بلافاصله پس از حمله یادشده، افت محسوسی یافته بود، طی هفتههای اخیر با روندی ملایم به حدود ۵۰ درصد بازگشته است. این نوسان نه صرفاً یک عدد آماری، بلکه نشانهای هشدارآمیز از شکلگیری یک دوقطبی ناپایدار پیرامون مقولهای راهبردی است؛ آن هم در شرایطی که هنوز چشماندازی شفاف، واقعگرایانه و ملی از آینده سیاست خارجی کشور ترسیم نشده و کنشگران سیاسی، بیش از آنکه معطوف به آیندهای جمعی باشند، سرگرم تسویهحسابهای تاریخی و تداوم رقابتهای فرسوده جناحیاند.
ما امروز با جامعهای مواجهایم که آمادگی بالایی برای جهشهای عاطفی و تحریکات احساسی دارد؛ جامعهای که در آن، اکسپلور اینستاگرام و اتاقهای گفتوگوی روبیکا و ایتا، بدل به صحنههایی از جدلهای تند، تحقیر متقابل و حذفگرایی رسانهای شدهاند. در فضای توییتر فارسی نیز، نیش و کنایهها چون آتش زیر خاکستر، لحظهبهلحظه بر التهابات روانی و بیاعتمادی جمعی میافزایند. تأسفبارتر آنکه این جدالها نه بر سر برنامهریزی برای آینده کشور، بلکه عموماً ریشه در خصومتهای کهنه، رقابتهای ایدئولوژیک و تعصبات سیاسی دارند. در چنین بزنگاه حساسی، امنیت ملی مستلزم نوعی انضباط در گفتار و عقلانیت در داوری است؛ اصلی که باید نخبگان دانشگاهی، فعالان سیاسی، مسئولان رسانهای و چهرههای فرهنگی آن را سرلوحه کنش عمومی خود قرار دهند.
واقعیت آن است که آنچه من در این روزها میبینم، مهندسی افکار عمومی داخلی از سوی همان دشمن بیرونی است؛ منتها از طریق برخی بازیگران داخلی که آگاهانه یا ناخودآگاه، دوقطبیسازیهای زیانبار را بازتولید میکنند.
در دوران مسئولیت فرمانداری، بارها به برخی مسئولانی که در تریبونهای رسمی، سخنانی غلوآمیز، فاقد مستندات و تحریکآمیز بر زبان میراندند و خود را فراتر از قانون و محاسبه میپنداشتند، از طریق مصوبات شورای تأمین، تذکر کتبی دادهام. گرچه این تذکرات گاه برای مخاطبان سنگین بود و مقاومتهایی پدید آمد، اما منافع شهر، استان و کشور اقتضا میکرد که مصالح جمعی بر رضایت فردی ترجیح یابد. امروز نیز، همچنان بر این باورم که با همان منطق و از مسیر مسئولیتپذیری گفتاری، میتوان افکار عمومی را مدیریت کرد. واقعیت آن است که مردم، حوصله دعواهای صدمنیکغاز سیاسیون را ندارند و بهقدر کافی، در معرض دشواریهای معیشتی و روانی قرار گرفتهاند.
در این میان، رسانه ملی نقشی خطیر و بیبدیل دارد. صدا و سیما باید از تریبونسپاری به چهرههایی که – هرچند ناخواسته – بر آتش اختلاف میدمند، پرهیز کند و بهجای آن، بستری برای گفتوگوهای راهبردی، آرام، ملی و اقناعی فراهم آورد. همچنین، نهادهای ناظر بر فضای مجازی نمیتوانند در برابر گسترش گفتارهای تفرقهافکن و روانآزار، بیتفاوت باشند. در دورانی که یک حساب کاربری گمنام میتواند با چند جمله خام، آرامش روانی میلیونها ایرانی را مختل کند، سکوت ناظران بهمنزله همراهی با آشوبگران است.
وظیفه ما آن است که جامعه را از فروغلتیدن به ورطه رؤیاهای بیپایه یا سقوط در یأس سیاسی برحذر داریم. اکنون زمان آن نیست که با شعارهای انتزاعی یا فرافکنیهای کودکانه، بر التهاب عمومی بیفزاییم. بلکه باید با تکیه بر تحلیلهای واقعگرایانه، توان داخلی و ظرفیتهای تعامل منطقهای و جهانی، راهکاری ملی و آیندهمحور ترسیم کرد.
در پایان، باید تأکید کرد که امنیت ملی، در گرو انضباط رسانهای، گفتار مسئولانه و آگاهی جمعی نسبت به خطر دوگانهسازیهای کاذب است. تجربه تاریخی ملل مختلف بهروشنی نشان داده است که جوامعی که در مدیریت پسلرزههای امنیتی دچار لغزش شدهاند، بیش از آنکه از دشمنان بیرونی ضربه خورده باشند، قربانی شکافهای درونی، تشتت گفتاری و ناپختگی نخبگان شدهاند. ما هنوز فرصت آن را داریم که از این تجربهها بیاموزیم؛ اگر مسئولانه بیندیشیم و در گفتار، عقلانیت را جایگزین شورش کلمات کنیم.
http://foumani.ir/post/125
https://eitaa.com/foumani